اسم: بیری (دختر) (کردی)
معنی: زنی که شیر می دوشد ( نگارش کردی
معنی: زنی که شیر می دوشد ( نگارش کردی
بیری . (اِ) فرش و گستردنی . (از برهان ). فرش وگستردنی و رختخواب . (انجمن آرا) (آنندراج ). بستر. فراش . فرش و مسند و هر چیز گستردنی . (ناظم الاطباء).
بیری . [ ری ی ] (اِخ ) نام جد ابوبکر احمدبن عبداﷲبن ابی الفضل بن سهل بن بیر واسطی که بصورت نسبت آمده . (از انساب سمعانی ).
بیری . [ ری ی ] (ص نسبی ) منسوبست به بیرة، شهری از بلاد مغرب . (از انساب سمعانی ).
از توابع دهستان بیرون بشم کلاردشت،عباس آباد