کلمه جو
صفحه اصلی

دروار

فرهنگ اسم ها

اسم: دروار (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: dor vār) (فارسی: دروار) (انگلیسی: dorvar)
معنی: مانند در، هچون در، ( عربی ـ فارسی ) ( دُر + وار ( پسوند شباهت ) ) ( = دُرسا )، دُرسا، در ( عربی ) + وار ( فارسی ) مانند در

(تلفظ: dor vār) (عربی ـ فارسی) (دُر + وار (پسوند شباهت)) (= دُرسا) ، ← دُرسا .


مترادف و متضاد

necessary (صفت)
ضروری، واجب، لازم، بایسته، بایا، دروار

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در ۱۴ هزار گزی جنوب ساری و ۳ هزار گزی باختر راه عمومی ساری به دو دانگه

لغت نامه دهخدا

دروار. [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 14 هزارگزی جنوب ساری و 3 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه ، با 310 تن سکنه . آب آن از سامان دره و راه آن مالرو است . گله داران تابستان به ییلاق دودانگه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


دروار. [ دَرْ ] (ص ، اِ) دروا. درواز. دروایست . ضروری . مایحتاج . || سرگشته . سرنگون . حیران . (برهان ). آویخته . (آنندراج ) (انجمن آرا). || راهی را نیز گویندکه از خانه به بام خانه باز کرده نردبانی بر او گذارند و برای بردن و آوردن چیزی بالا روند و بزیر آیند،و آنرا دروانه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).


دروار. [ دَرْ ] ( ص ، اِ ) دروا. درواز. دروایست. ضروری. مایحتاج. || سرگشته. سرنگون. حیران. ( برهان ). آویخته. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || راهی را نیز گویندکه از خانه به بام خانه باز کرده نردبانی بر او گذارند و برای بردن و آوردن چیزی بالا روند و بزیر آیند،و آنرا دروانه نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

دروار. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تویه دروار بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع در 21 هزارگزی شمال باختری صیدآباد و 99 هزارگزی شمال راه شوسه دامغان به سمنان ، با 1224 تن سکنه ( سرشماری سال 1335 هَ. ش. ). آب آن از چشمه دشت بو تأمین می شود. عده ای از اهالی در زمستان جهت تعلیف احشام و تأمین معاش به مازندران می روند و بهار مراجعت مینمایند. راه فرعی به راه شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

دروار. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 14 هزارگزی جنوب ساری و 3 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه ، با 310 تن سکنه. آب آن از سامان دره و راه آن مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق دودانگه میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

دروار. [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تویه دروار بخش صیدآباد شهرستان دامغان واقع در 21 هزارگزی شمال باختری صیدآباد و 99 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ دامغان به سمنان ، با 1224 تن سکنه (سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن از چشمه ٔ دشت بو تأمین می شود. عده ای از اهالی در زمستان جهت تعلیف احشام و تأمین معاش به مازندران می روند و بهار مراجعت مینمایند. راه فرعی به راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


دانشنامه عمومی

دروار، یکی از روستاهای شهرستان دامغان در استان سمنان ایران است.
جعفری، عباس (۱۳۸۴)، گیتاشناسی، جلد سوم، دائرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، شابک ۹۶۴-۳۴۲-۰۹۵-۷
این روستا مرکز دهستان تویه دروار واقع در بخش امیرآباد است. دروار در ۵۲ کیلومتری شمال غربی دامغان جای دارد.
جمعیت روستای دروار بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵، ۱۵۰۰ نفر (۵۰۰ خانوار) بوده است.این روستا از طریق گردنه بشم و جاده سمنان - کیاسر به استان مازندران راه دارد و فاصله آن از جاده ی اصلی تهران مشهد، 12 کیلومتر می باشد. ارتفاع روستا از سطح دریا ۱٬۵۵۰ متر است.
مردم دروار به گویش درواری که آمیخته ای از واژه های محلی، مازندرانی و دامغانیست صحبت می کنند.

گویش مازنی

/der vaar/ از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری

از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری


پیشنهاد کاربران

مرکز دهستان تویه دروار دامغان باجمعیت1500نفر در زمستان وبیش از 4700نفر در تابستان ( سرشماری1385 ) آب آن ازچشمه قلغل وقنات تأمین می شود . شغل اهالی در گذشته دامداری وکشاورزی واکنون بیشتر به کارهای صنعتی مثل نجاری مشغولند . اهالی از هشت طایفه بالین حاجی، پایین حاجی، ملک جعفری، فخر، درزی ، آهنگر، نجاروسادات تشکیل شده اند. پیشینه این منطقه تا زمان پیشدادیان که اسفندیار در گنبدان دژ ( قلعه گرد کوه ) دربند بود میرسدکه مردم این منطقه به او آذوقه از راه آرسگ وچاهو می رساندند. رستم هنگام گذر به سوی طبرستان در گیو تنگه با دیوان جنگ می کند وآنها را در چاه دیو آرسگ زندانی می کند. داریوش سوم پس از جنگ بااسکندر زمانی رادر دریان و آبشرف ( مناطق ییلاقی غرب دروار ) وسپس در خود دروارمی گذراند و هنگامی که جاسوسان جای او را می یابند به سوی قومس و از آنجا به سوی شرق ( خسرو آباد ) می گریزد که در آنجا کشته می شود. زمانی که اشک سوم وتیرداد اشکانی صد دروازه ( قوشه فعلی ) را پایتخت خود می کنند این منطقه ییلاق آنها بوده و کاخ سر استال رومه وکهو رابنا می نهند که از آنها جز اسمی باقی نمانده است. در زمان اسماعیلیان به عنوان پناه گاه های ایشان بوده وبین شیعیان علویِ شمس الدینی وملک جعفری با ایشان زدو خوردهای زیادی رخ می دهد. که بسیاری از مردم شیعه شهید وترور می شوند . قلعه های گیوتنگه ، دوقنات ، دَره حسن و راههای زیر زمینی صح مربوط به این زمان است. در حمله چنگیز در قوشه و سر حدات جماران وفیخار این مردم در برابر مغولان از خود دفاع میکنند و به علت کمی نفرات به مناطق اطراف می گریزند ومغولان که از اینها اموالی برای غارت نمی بینند از تعقیب آنها خودداری می کنند. زمانی که نادر شاه وشاه طهماسب صفوی از مهماندوست به سوی خوار در حرکت بودند شاه طهماسب دو شب در کهو وچهار شب دیگر رادر دروار سپری می کندکه میرزا مهدی خان استر آبادی در دره نادری از آن یادکرده است. حوزه علمیه این روستا از زمان مغولان تا74 سال پیش طلبه تربیت می کرد که عارف وارسته و مجاهد نستوه حضرت آیت الله ملا محمد کاظم و حاج امین وحاج ملا یعقوب وپسرش ملا علی اصغر و. . . کلیه محدثین و شیوخ بزرگ در آنجا تحصیل وتدریس می کردند وهمگی دارای اجازات متعددی از طرف مجتهدین زمان بودند. ازغرب از سر حدات رضا آباد وپرور تا فولاد محله وجماران از جنوب تاجاده تهران مشهد از شمال تا رودبار سلطان میدان واز شرق تا بخش آباد وچشمه فیخار در اسناد قدیمی وممیزی جدید مراتع توسط منابع طبیعی جزءاین منطقه است. در زمان نایب الحکومگی حاج میرزا عباسعلی درزی تا چهل هزار رأس گوسفند نیزاز مردم این منطقه خراج و مالیات برای حکومت وقت ( نایب التجار سمنان ) جمع آوری گردیده است. از روستاهایی که زیر نظر این حکومت این منطقه بوده اند می توان به تویه, صح , رومه , سیاه کوه , گیو تنگه, آبشرف وآسمان لب اشاره کرد. از نام های قدیمی آن می توان به گزوار و زروار اشاره کردکه از زمان سلجوقیان واسماعیلیان نام آن به دروار تغییر کرده است. ( بر گرفته از کتاب غبار گرفته تألیف م. ر. حاجیان نژاد )

دروازه کوهستان وجایی که از آن به مناطق بلند دست یابند ( دکتر حاجیان نژاد ) راهی که از به مناطق مرتفع وصعب العبور بروند.


کلمات دیگر: