(وَ ) (اِمر. ) خداوندگار.
خاوندگار
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
خاوندگار. [ وَ دِ ] ( اِ مرکب ) مخفف خداوندگار است که صاحب و بزرگ باشد. ( از برهان قاطع ). || حکمران. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) :
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار.
این چنین سوزان و گرم آخر مکار
مشورت کن با یکی خاوندگار.
مولانا ( از فرهنگ ضیاء ).
|| لقب پادشاهان روم . ( انجمن آرای ناصری ( آنندراج ).فرهنگ عمید
= خداوندگار
خداوندگار#NAME?
کلمات دیگر: