مترادف نگاره : شکل، نقش، طرح، تمثیل
نگاره
مترادف نگاره : شکل، نقش، طرح، تمثیل
فارسی به انگلیسی
figure
chart, depiction, design, diagram, gram _, graph, illustration, paradigm, picture, view
فارسی به عربی
مخطط
فرهنگ اسم ها
اسم: نگاره (دختر) (فارسی) (تلفظ: negāre) (فارسی: نِگاره) (انگلیسی: negare)
معنی: نقش، شکل، تصویر
معنی: نقش، شکل، تصویر
(تلفظ: negāre) نقش ، شکل ، تصویر
مترادف و متضاد
جدول، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه
شکل، نقش
طرح
تمثیل
۱. شکل، نقش
۲. طرح
۳. تمثیل
فرهنگ فارسی
نقش، صورت نقاشی شده
(اسم ) ۱ - نقش . ۲ - صورت منقوش شکل .
(اسم ) ۱ - نقش . ۲ - صورت منقوش شکل .
لغت نامه دهخدا
نگاره.[ ن ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) شکل. ( لغات فرهنگستان ).
فرهنگ عمید
نقش، صورت نقاشی شده.
دانشنامه عمومی
نگاره یا تصویر چیزی ثانوی است که انعکاس یا بازتابِ واقعیت یا حقیقت دیگری باشد. نگاره در فرایند انتزاع و تجرید (شکل گیری مفاهیم و اندیشه)، برای فرد معنی پیدا می کند. نگاره ها می توانند دوبعدی یا سه بعدی باشند.
رزاقی، فرید، مجموعه طبقه بندی شده گرافیک، تهران، کانون فرهنگی آموزش ، ۱۳۸۴.
میان واژه های عکس (یا رُخش) و تصویر (یا نگاره) تفاوت وجود دارد. تصویر نیز در انگلیسی image است.
نگاره از نخستین رسانه های گروهی میان انسان ها بوده است.
با نشانه شناسی نگاره ، می توان ویژگی های یک نگاره را شناخت، اگر چه نظریات گوناگونی برای دستیابی به نگاره چون نظریهٔ اطلاع رسانی، نظریهٔ ریاضیات، نظریهٔ روانشناسی، نظریهٔ بیان و غیره وجود دارد.
رزاقی، فرید، مجموعه طبقه بندی شده گرافیک، تهران، کانون فرهنگی آموزش ، ۱۳۸۴.
میان واژه های عکس (یا رُخش) و تصویر (یا نگاره) تفاوت وجود دارد. تصویر نیز در انگلیسی image است.
نگاره از نخستین رسانه های گروهی میان انسان ها بوده است.
با نشانه شناسی نگاره ، می توان ویژگی های یک نگاره را شناخت، اگر چه نظریات گوناگونی برای دستیابی به نگاره چون نظریهٔ اطلاع رسانی، نظریهٔ ریاضیات، نظریهٔ روانشناسی، نظریهٔ بیان و غیره وجود دارد.
wiki: شهوانی است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ربه کا بروک اشاره کرد.
wiki: نگاره (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
نِگاره
هر صفحۀ دارای اطلاعات فهرست وار؛ و نیز صفحه ای کاغذی که خط کشی و مدرج شده است و از آن برای ثبت نتایج به دست آمده از دستگاه های علمی استفاده می کنند.
هر صفحۀ دارای اطلاعات فهرست وار؛ و نیز صفحه ای کاغذی که خط کشی و مدرج شده است و از آن برای ثبت نتایج به دست آمده از دستگاه های علمی استفاده می کنند.
wikijoo: نگاره
فرهنگ فارسی ساره
فرتور
فرهنگستان زبان و ادب
{graph} [زبان شناسی] کوچک ترین بخش تجزیه ناپذیر و مجزا، به شکل یک حرف، در زنجیرۀ نوشتار
{log} [ژئوفیزیک] نگاشت حاصل از اندازه گیری یا مشاهدات داخل چاهِ گمانه
{picture} [مهندسی نقشه برداری] نقشی از یک جسم که با ترسیم یا نقاشی یا عکاسی بر یک رویۀ معمولاً مسطح حاصل شود
{log} [ژئوفیزیک] نگاشت حاصل از اندازه گیری یا مشاهدات داخل چاهِ گمانه
{picture} [مهندسی نقشه برداری] نقشی از یک جسم که با ترسیم یا نقاشی یا عکاسی بر یک رویۀ معمولاً مسطح حاصل شود
پیشنهاد کاربران
سایت الکترونیکی، سامانه
ازکلمات پیشنهادی فرامرزمیرشکاربه فرهنگستان
ازکلمات پیشنهادی فرامرزمیرشکاربه فرهنگستان
نگاره : 1. شکل، نقش
۲. طرح
۳. تمثیل
۲. طرح
۳. تمثیل
دختر قوى و مهربون با صورت نقاشی شده
طرح و شکل نقاشی
کلمات دیگر: