کلمه جو
صفحه اصلی

دارات

فرهنگ فارسی

کروفر داروگیر : بدرود که پیش ملکان در صف محشر دارات نمودی چو علی در صف صفین . ( معزی )
قریه است در سوریه

فرهنگ معین

(اِ. ) کر و فر، شکوه و عظمت .

لغت نامه دهخدا

دارات. ( اِ ) کرّ و فَرّ و شأن وشوکت. دار و گیر. ( برهان ) ( انجمن آرا ) :
بدرود که پیش ملکان در صف محشر
دارات نمودی چو علی در صف صفین.
معزی.
رجوع به داراب شود.

دارات. ( اِخ ) جمع دارة که در عربی به معنی قبیله ، محل ، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هاله ٔماه است. دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند دارة جلجل و دارة رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است. ( اقرب الموارد ). رجوع به دارة شود.

دارات. ( اِخ ) قریه ای است در سوریه. ( بخش اعلام المنجد ).

دارات . (اِ) کرّ و فَرّ و شأن وشوکت . دار و گیر. (برهان ) (انجمن آرا) :
بدرود که پیش ملکان در صف محشر
دارات نمودی چو علی در صف صفین .

معزی .


رجوع به داراب شود.

دارات . (اِخ ) جمع دارة که در عربی به معنی قبیله ، محل ، و زمین وسیع میان کوهستانها، و حلقه و هاله ٔماه است . دارات العرب جاهایی است در شهرهای عرب مانند دارة جلجل و دارة رفرف که تمام آنها در قاموس گرد آورده شده است . (اقرب الموارد). رجوع به دارة شود.


دارات . (اِخ ) قریه ای است در سوریه . (بخش اعلام المنجد).


فرهنگ عمید

شٲن و شوکت، کروفر.


کلمات دیگر: