کلمه جو
صفحه اصلی

کرامیان

لغت نامه دهخدا

کرامیان. [ ک َرْ را ] ( اِخ ) کَرّامیّة. پیروان ابوعبداﷲ محمدبن کرام نیشابوری. پیروان فرقه کرامیه : استاد ابوبکر در حضرت بود سخن کرامیان بمیان افتاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 431 ). و این خواجه ابوالقاسم چهار مدرسه در قصبه بنا کرد... کرامیان را یکی در محله شادراه. ( تاریخ بیهق ص 194 ). رجوع به کرامیة شود.


کلمات دیگر: