کلمه جو
صفحه اصلی

قسیان

فرهنگ فارسی

موضعی است به عتیق

لغت نامه دهخدا

قسیان. [ ق ِس ْ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قَسی .( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَسی شود.

قسیان. [ ق ُ س َی ْ یا ] ( اِخ ) رودباری است یا دشتی ، و دراشعار ابن مقبل از آن یاد شده است. ( معجم البلدان ).

قسیان.[ ق ُس ْ ] ( اِخ ) موضعی است به عقیق. ( منتهی الارب ).

قسیان . [ ق ِس ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَسی ّ.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَسی ّ شود.


قسیان . [ ق ُ س َی ْ یا ] (اِخ ) رودباری است یا دشتی ، و دراشعار ابن مقبل از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).


قسیان .[ ق ُس ْ ] (اِخ ) موضعی است به عقیق . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: