کلمه جو
صفحه اصلی

سخت گیری

فارسی به انگلیسی

severity, rigour, harsh treatment, exactingness, austerity, clampdown, fastidiousness, pertinacity, rigidity, rigor, rigour, severity, sternness, stiffness, strictness, stringency, toughness

فارسی به عربی

ضریبة , فرض

مترادف و متضاد

austerity (اسم)
پرهیز، ریاضت، سخت گیری، تروشرویی، سادگی زیاد از حد، عبوسی

rigor (اسم)
تندی، سختی، خشونت، سخت گیری، ظلم، دقت زیاد

severity (اسم)
دقت، شدت، سختی، خشکی، خشونت، سخت گیری، عنف

astringency (اسم)
سخت گیری

crackdown (اسم)
سخت گیری، تادیب

rigidity (اسم)
سختی، سخت گیری، استحکام، سفتی، عدم تراضی

stringency (اسم)
شدت، سخت گیری، کسادی، تند و تیزی

فرهنگ فارسی

سختی و دقت و زبردستی تشدید
حالت و کیفیت سختگیر .

لغت نامه دهخدا

سخت گیری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) سختی. دقت. زبردستی. ( ناظم الاطباء ). تشدید. مقابل خوارکاری. ( یادداشت مؤلف ) :
سخت گیری مکن که خاک درشت
چون تو صد را ز بهر نانی کشت.
نظامی.


کلمات دیگر: