مترادف عقیده : اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه
برابر پارسی : باور، اندیشه، خواسته، دیدگاه، رای
belief, opinion, idea
belief, comment, feeling, idea, mind, notion, opinion, persuasion, sentiment, stand, suggestion, theory
مبحث افکار و ارزوهاي باطني , خيال , طرز تفکر , ايدءولوژي , انگارگان
اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه
عقیدة. [ ع َدَ ] (ع اِ) عقیدةالرجل ؛ دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند له عقیدة حسنة؛ یعنی او راست دینی سالم و بیرون از شک . وعقائد را چیزهایی دانند که نفس اعتقاد در آن قصد شده باشد بدون عمل . عقیدت . عقیده . و رجوع به عقیدت و عقیده شود. || آنچه دل بر آن بسته شده باشد. || ضمیر و دل . (از اقرب الموارد). ج ، عَقائد. (اقرب الموارد). || حلوا. (دهار).
باور، دیدگاه