کلمه جو
صفحه اصلی

عقیده


مترادف عقیده : اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه

برابر پارسی : باور، اندیشه، خواسته، دیدگاه، رای

فارسی به انگلیسی

belief, opinion, idea


belief, faith, opinion, idea, notion, comment, feeling, mind, persuasion, sentiment, stand, suggestion, theory

belief, comment, feeling, idea, mind, notion, opinion, persuasion, sentiment, stand, suggestion, theory


فارسی به عربی

اعتقاد , انطباع , ایمان , رای , فکر , مذهب , مفهوم , نصیحة , وجهة النظر

عربی به فارسی

مبحث افکار و ارزوهاي باطني , خيال , طرز تفکر , ايدءولوژي , انگارگان


مترادف و متضاد

اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه


impression (اسم)
تاثیر، اثر، گمان، خیال، احساس، عقیده، ادراک، چاپ، خاطر، خاطره، نشان گذاری، جای مهر

say (اسم)
اظهار، حرف، عقیده، نوبت حرف زدن

view (اسم)
قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه

judgment (اسم)
داوری، رای، عقیده، فتوی، فتوا

opinion (اسم)
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار

viewpoint (اسم)
نظر، دیدگاه، عقیده، دید، لحاظ، نظریه، نقطه نظر

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

belief (اسم)
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان

thought (اسم)
نظر، گمان، قصد، اندیشه، خیال، استدلال، عقیده، تفکر، فکر، خاطر، خاطره، پندار، سگال، چیز فکری

notion (اسم)
اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار

conception (اسم)
فهم، عقیده، ادراک، تصور، حاملگی، لقاح تخم و شروع رشد جنین

estimation (اسم)
تخمین، براورد، عقیده

review (اسم)
خلاصه، رژه، عقیده، مرور، مجله، بازدید، نشریه، تجدید نظر

credo (اسم)
عقیده، ایمان، طریقت

conviction (اسم)
عقیده، سرزنش

tenet (اسم)
مرام، عقیده، اصول، انگاره، انگاشته، متعقدات مذهبی، پایه تفکر

creed (اسم)
عقیده، طریقت، کیش، ملت

فرهنگ فارسی

عقیدت:دین، ایمان، مذهب، رای، باور، آنچه که انسان دردل وضمیرخودنگاهدارد، آنچه که انسان به آن اعتقاددارد
عقیده عقیدت هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد و نمشته و پنداشتی

فرهنگ معین

(عَ دَ یا دِ ) [ ع . عقیدة ] (اِ. ) نک عقیدت .

لغت نامه دهخدا

عقیده. [ ع َ دَ / دِ ] ( ع اِ ) عقیدة. عقیدت. هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد و نمشته و پنداشتی. ( ناظم الاطباء ). آنچه بدان گروند و تصدیق کنند. آنچه بدان باور دارند. آنچه بدان گرویده اند. ج ، عَقاید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به عقیدت و عقیدة شود.
- امثال :
عقیده آزاد است ؛ مثلی است کهن و باستانی که نزد عوام و خواص ایرانی متداول است ، و از آن اصل آزادی اندیشه و دین را اراده می کنند. ( امثال و حکم دهخدا ).
- باعقیده ؛ عقیده دار. عقیده مند.
- بدعقیده ؛ آنکه عقیده اش ناپسند باشد.
- بی عقیده ؛ بدون عقیده. غیر معتقد.
- خوش عقیده ؛ آنکه عقیده اش پسندیده باشد.
- عقیده حقوق مطلقه ؛ خلاصه این عقیده چنین است که شخص میتواند حقوق فردی را بدون قید و حد به معرض اجرا بگذارد اگر چه از اجرای حق او دیگری متضرر شود، این عقیده دیون بوده و هست. این عقیده اساساً با تحلیل ماهیت حق و طرز پیدایش آن منافات دارد زیرا پیدایش حق بر اساس تصادم محرومیتها است و رفع تصادم محرومیتها ( که منجر به پیدایش حقوق شده است ) ایجاب میکندحقوق مطلقه ای وجود پیدا نکند. عقیده مقابل عقیده مزبور را تحت عنوان «اصل محدود بودن حق » یاد میکنند.( فرهنگ حقوقی ).
- هم عقیده ؛ دو طرف که عقیده شان مانند هم باشد.

عقیدة. [ ع َدَ ] (ع اِ) عقیدةالرجل ؛ دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند له عقیدة حسنة؛ یعنی او راست دینی سالم و بیرون از شک . وعقائد را چیزهایی دانند که نفس اعتقاد در آن قصد شده باشد بدون عمل . عقیدت . عقیده . و رجوع به عقیدت و عقیده شود. || آنچه دل بر آن بسته شده باشد. || ضمیر و دل . (از اقرب الموارد). ج ، عَقائد. (اقرب الموارد). || حلوا. (دهار).


فرهنگ عمید

۱. دین، ایمان، مذهب.
۲. رٲی.
۳. آنچه انسان به آن اعتقاد دارد، باور.
۴. آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه می دارد.

دانشنامه عمومی

عقیده قضاوت، دیدگاه یا بیانیه ای در موردِ مسائل معمول در نظر گرفته می شود و نتیجهٔ احساسات یا تفسیر حقایق است. آنچه واقعیت را از عقیده متمایز می کند اینست که حقایق قابل اثبات هستند، یعنی حقیقت بطور عینی ثابت شده و رخ داده است.
سرمقاله
معرفت شناسی
نظرسنجی
اعتقاد
برای نمونه: در مقابلِ عقیدهٔ "آمریکا در جنگ ویتنام درگیر شد" می تواند عقیدهٔ "آمریکا حق داشت در جنگ ویتنام درگیر شود" قرار داشته باشد. عقیده ممکن است توسطِ حقایق پشتیبانی شود، که در آن صورت به یک استدلال(یا نشانوند) تبدیل می شود، اگر چه مردم ممکن است از همان مجموعه حقایق، نظراتِ دیگری ترسیم کنند. دیدگاهها به ندرت بدونِ استدلالهای تازه دچار تغییر می شوند.

فرهنگ فارسی ساره

باور، دیدگاه


جدول کلمات

ایده

پیشنهاد کاربران

باورداشت ( ایمان ، اعتقاد )

دین

افکار عمومی

ایمان

Opinion personnelle

https://ebrahimemad. net/dc - fa/cul - national - emad - fa - opinion - vers - vision. html

اعتقاد، باور، حدس، رای، زعم، صرافت، عقیدت، فکر، نظر، نظریه، مرام



کلمات دیگر: