مترادف عشیره : آل، ایل، طیره، خاندان، خانواده، طایفه، قبیله
برابر پارسی : تیره، تبار، خانوار، دودمان
خاندان , خانواده , طايفه , قبيله , دسته
آل، ایل، طیره، خاندان، خانواده، طایفه، قبیله
عشیرة. [ ع ُ ش َرَ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) ناحیه ای است از ینبع بین مکه و مدینه ؛ و یکی از غزوات پیغمبر (ص ) در آنجا بوده است . (از معجم البلدان ). و رجوع به ذوالعشیرة شود.
عشیرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) برادران و قبیله و تبار و نزدیکان ازجانب آباء. (منتهی الارب ). خویشان و تبار و اهل خانه . (غیاث اللغات ). خویش نزدیک و خویشاوندان نزدیک . (دهار). خویشان و دودمان . (مهذب الاسماء). گروهی از قبیله ، کوچکتر از فصیله . (مفاتیح العلوم ): عشیرةالرجل ؛ نزدیکترین فرزندان پدر شخص و یا قبیله ٔ او. (از اقرب الموارد). ج ، عَشائر (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، عَشیرات . (اقرب الموارد) : قل اًن کان آباؤکم و أبناؤکم ... و عشیرتکم ... أحب الیکم من اﷲ و رسوله ... فتربصوا حتی یأتی اﷲ بامره (قرآن 24/9)؛بگو اگر پدران و فرزندان و خویشان شما محبوبتر باشند برای شما از خداوند و رسولش ، پس منتظر باشید که خداوند امر خود را نازل کند. و انذر عشیرتک الاقربین (قرآن 214/26)؛ و اخطار کن خویشان نزدیکترت را. || (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
عشیرة. [ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) دهی است به یمامة. (منتهی الارب ). قلعه ای است کوچک بین ینبع و ذی المروة، که خرمای آن برتر از دیگر انواع خرمای حجاز است . (از معجم البلدان ).