مترادف عصبی : آتشی مزاج، تند، تندخو، خشم آلود، خشمگین، عصبانی، قهرآلود
متضاد عصبی : آرام، سلیم
برابر پارسی : تندخویی، بدخوی، پرخشم
nervous
edgy, nervous, jumpy, neural, overstrung, overwrought, shaky, tense, unstrung
نامنظم , سرگردان , غيرمعقول , متلون , غيرقابل پيش بيني , دمدمي مزاج , زورد رنج , کج خلق , تند مزاج , تحريک پذير , عصبي مربوط به اعصاب , عصباني , متشنج , دستپاچه , عصبي , وابسته بعصب , وابسته به سلسله اعصاب
آتشیمزاج، تند، تندخو، خشمآلود، خشمگین، عصبانی، قهرآلود ≠ آرام، سلیم
عصبی . [ ع َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به عصب . بسیارپی . رجوع به عَصَب شود. || (اصطلاح پزشکی )مربوط به عصب و سیستم اعصاب . (فرهنگ فارسی معین ).
- حالت عصبی ؛ فشار روحی شدید بر اثر ناراحتی بسیار. افتادن بحالت بیهوشی و اغماء بسبب ضربه ٔ روحی ناگهانی و شدید. (فرهنگ فارسی معین ).
- حرکت عصبی ؛ مقابل حرکت تسخیری . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- حمله ٔ عصبی ؛ صرع . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به صرع شود.
|| عصبانی . (فرهنگ فارسی معین ). خشمگین . خشمناک . رجوع به عصبانی شود. || عصبی مزاج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عصبی مزاج شود.
عصبی . [ ع َ ص َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عصبةبن هصیص بن حی است که بطنی از قضاعة باشند. رجوع به عصبة (ابن هصیص ...) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.