مترادف سحر کردن : افسون کردن، جادو کردن، فسون کردن
سحر کردن
مترادف سحر کردن : افسون کردن، جادو کردن، فسون کردن
فارسی به انگلیسی
to practise magic, to fascinate
enchant, spellbind
فارسی به عربی
اسحر , ساحرة
مترادف و متضاد
مجذوب کردن، افسون کردن، سحر کردن
مجذوب کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن
مجذوب کردن، سحر کردن، مفتون ساختن
افسون کردن، فریفتن، جادو کردن، سحر کردن، طلسم کردن، بدام عشق انداختن، مسحور شدن
التماس کردن به، جادو کردن، سحر کردن
سحر کردن
سحر کردن
افسون کردن، جادو کردن، فسون کردن
پیشنهاد کاربران
سحر کردن به معنای گشتن در عالم دیگر با خیالات بد
کلمات دیگر: