کلمه جو
صفحه اصلی

صفرا


مترادف صفرا : تلخه، زرداب، سودا، لو، زرد، زردرنگ

برابر پارسی : زردآب، تلخه، زریر

فارسی به انگلیسی

bile, gall

gall, bile


فارسی به عربی

صفراء

مترادف و متضاد

bile (اسم)
صفرا، زردآب، زهره، خوی سودایی، مراره

gall (اسم)
گستاخی، صفرا، زردآب، زهره، تلخی، تاول، عیب، لکه، زخم پوست رفتگی

yellow bile (اسم)
سودا، صفرا

choler (اسم)
تندی، خشم، صفرا

تلخه، زرداب، سودا، لو


زرد، زردرنگ


۱. تلخه، زرداب، سودا، لو
۲. زرد، زردرنگ


فرهنگ فارسی

زرداب، زهره


۱ - ( صفت ) مونث اصفر زرد رنگ . ۲ - زرداب . یا کیسه صفرائ . مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد . طولش ۸ تا ۱٠ سانتیمتر و پهنایش ۳ تا ۴ سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد . صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا . یا مخزن صفرائ . کیسه صفرا . ۳ - کیسه صفرائ کیسه زرداب . ۴ - خشم غضب . ۵ - هوس سودا . ۶ - جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد . یا صفرائ بر سر زدن . تند و عصبانی شدن . یا صفرائ به سر آمدن . اندوهگین شدن .

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع .صفراء ] ۱ - (ص . )مؤنث اصفر، زردرنگ . ۲ - (اِ. ) زرداب . ۳ - مایعی زردرنگ و تلخ که از کبد ترشح می شود. ۴ - مجازاً به معنی تندی .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) مایعی زردرنگ در بدن انسان که از کبد ترشح می شود و در هضم چربی ها نقش دارد، زرداب.
۲. (طب قدیم ) از اخلاط چهارگانۀ بدن.
۳. [قدیمی، مجاز] هوس.
۴. [قدیمی، مجاز] خشم، غضب.
* صفرا کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] تندخویی کردن، خشم گرفتن.

۱. (زیست‌شناسی) مایعی زردرنگ در بدن انسان که از کبد ترشح می‌شود و در هضم چربی‌ها نقش دارد؛ زرداب.
۲. (طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن.
۳. [قدیمی، مجاز] هوس.
۴. [قدیمی، مجاز] خشم؛ غضب.
⟨ صفرا کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] تندخویی کردن؛ خشم گرفتن.


دانشنامه عمومی

صفرا یا زردآب* از خلط های چهارگانه (به پهلوی زهرپوشش) مایعی قلیایی (پ هاش بین ۷٫۶ و ۸٫۶) سبز-زرد رنگ است که توسط نوعی سلول های کبد اغلب مهره داران ترشح می شود و در گوارش چربی ها نقش دارد. این مایع در کیسه صفرا ذخیره شده و به هنگام عبور غذا از دوازدهه بر روی آن ریخته می شود و موجب امولسیون و در نهایت گوارش ملکول های چربی می شود.
آب
اسیدهای صفراوی (و نمک های صفراوی)
فسفولیپید (لسیتین، که در امولسیون چربی ها نقش دارد)
یون بی کربنات و چند الکترولیت دیگر
کلسترول (که به کمک لسیتین و اسیدهای صفراوی حل شده است)
رنگ دانه های صفراوی همچون بیلی روبین و بیلی وردین (که از تجزیهٔ هموگلوبین حاصل می شود و رنگ مدفوع و ادرار را می سازد).
پروتئینها (شامل تمامی ایمونوگلوبولین ها، آلبومین، متابولیتهای هورمونها و سایر پروتئینهایی که در کبد متابولیز می شوند)
صفرا توسط هپاتوسیت ها ترشح می شود. این سلول ها روزانه ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ میلی لیتر صفرا تولید می کنند.
صفرا پس از ترشح توسط هپاتوسیت ها وارد کانالیکولهای صفراوی شده و از طریق مجرای سیستیک از کبد خارج می شود. صفرا از طریق مجرای کیسه ای به کیسه صفرا انتقال می یابد. هنگامی که غذا از دوازدهه عبور می کند، کیسه صفرا منقبض شده و مایع درون خود را از طریق مجرای مشترک صفراوی به روده هدایت می کند و با غذا مخلوط می شود. ماده ای که صفرا تولید می کند، خاصیت بازی یا قلیایی دارد که باعث خنثی کردنتودهٔ غذا (کیموس معدی) می شود.
نمک های صفراوی موجب امولسیون چربی ها (پراکنده شدن قطرات ریز چربی) می شوند و به این ترتیب، آنزیم ها و به خصوص لیپاز می توانند عمل گوارش لیپیدها را شروع کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

صَفْرا (bile)
مایعی قلیایی، با رنگ مایل به قهوه ای. در کبد تولید می شود. صفرا در کیسۀ صفرا ذخیره می شود و برای کمک به عمل گوارش متناوباً به روده کوچک (دوازدهه)، که قسمتی از لولۀ گوارش است، می ریزد. صفرا متشکل از موادی شیمیایی است که چربی را به حالت تعلیق در می آورد. به عبارت دیگر، صفرا چربی را به قطرات کوچک تجزیه کرده و هضمشان را تسریع می کند. صفرا شامل نمک های صفراوی، رنگدانه های صفراوی، کلسترول، و لیستین است. نمک های صفراوی به شکستن و جذب چربی ها کمک می کند، در حالی که رنگدانه های صفراوی براثر شکسته شدن گلبول های قرمز پیرِ خون تولید می شوند، به روده می ریزند، و با مدفوع دفع می شوند.

فرهنگستان زبان و ادب

[پزشکی] ← زرداب

واژه نامه بختیاریکا

زَردَو

جدول کلمات

زرداب

پیشنهاد کاربران

زردآب

در پهلوی " ویش " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو

زهرآب یازهراب ( بفتح زا )

صفرا: در لغت زرد رنگ ودر اصطلاح طب قدیم ماده ای برنگ زرد مایل به سبز که در کبد ترشح می شود.
[ درونِ جوهرِ صفرا همه کفر است و شیطانی
گرت سودای دین باشد قدم بیرون نِه از صفرا]
دکترشفیعیکدکنی درمورد صفرا مینویسد: ( ( قدما غلبه ی این خلط را مایه ی پیدایش خشم و غضب در افراد می دانسته اند و به همین دلیل مجازا صفرا بمعنی خشم در ادب فارسی رواج یافته است: ”بوسهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت و فرا دشنام خواست شد “بیهقی ۲۳٠ ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۲۵٠. )

صفرا ( Yellow Bile ) :[ اصطلاح طب سنتی ] مایعی زرد رنگ و تلخ است که طبع گرم و خشک دارد. محل تولید آن جگر و جایگاهش در کیسه صفراست. صفرای طبیعی یا همان کف خون، سرخ رنگ است. صفرا به خون لطافت داده و موجب عبور آن از مجاری باریک و مویرگ ها می شود. صفرا به شش ها در دم و بازدم و به روده ها در عمل دفع کمک می کند.

تلخه، زرداب، سودا، لو، زرد، زردرنگ


کلمات دیگر: