مترادف علاج ناپذیر : بی درمان، بی علاج
علاج ناپذیر
مترادف علاج ناپذیر : بی درمان، بی علاج
فارسی به انگلیسی
irremediable
incurable, terminal
فارسی به عربی
عضول
مترادف و متضاد
بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر
بیدرمان، بیعلاج
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آن چه درمان نپذیرد علاج - نشدنی مقابل علاج پذیر . ۲ - چاره نشدنی .
پیشنهاد کاربران
آنچه درمانش غیر قابل درمان است
کلمات دیگر: