کلمه جو
صفحه اصلی

سرازیر کردن

فارسی به انگلیسی

cant, dive, grade, incline

to turn upside down, to cause to spill


فارسی به عربی

اتکا , راس , منحدر

مترادف و متضاد

incline (فعل)
چسبیدن، تمایل داشتن، خم کردن، کج کردن، سرازیر کردن، مستعد شدن، شیب دادن، متمایل کردن

slant (فعل)
سرازیر شدن، کج کردن، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، تحریف کردن، کج رفتن

slope (فعل)
سرازیر شدن، سرازیر کردن، سراشیب کردن

decant (فعل)
ریختن، سرازیر کردن، اهسته خالی کردن، ظرف بظرف کردن

turn upside down (فعل)
سرازیر کردن


کلمات دیگر: