برابر پارسی : پَرَک، پرک، شاهنگ، شاهَنگ
عقربه
برابر پارسی : پَرَک، پرک، شاهنگ، شاهَنگ
فارسی به انگلیسی
index, pointer
hand
pointer
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) هر یک از میله های باریک از میله های باریک فلزی که روی ساعت نصب شده و بدان ها ساعتها دقیقه ها و ثانیه ها را شمارند . توضیح به این معنی در عربی عقرب الساعه گویند . یا عقربه ثانیه شمار . عقربه ای که ثانیه ها را نشان دهد . یا عقربه دقیقه شمار . عقربه ای که دقیقه ها را نشان دهد . یا عقربه ساعت شمار . عقربه ای که ساعتها را نشان دهد .
رمال و ریگهایی است در شرق خریمیه و آنرا آبی است از آن بنی اسد نیز دانسته اند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
عقربة. [ ع َ رَ ب َ ] ( اِخ ) رمال و ریگهایی است در شرق خریمیة. و آن را آبی از آن بنی اسد نیز دانسته اند. ( از معجم البلدان ).
عقربه. [ ع َ رَ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) عقربة. عقربه ساعت. هر یک از میله های فلزی باریک گردان متصل به چرخها و دستگاههای ساعت که گردش آنها در روی صفحه ساعت نشان دهنده ثانیه و دقیقه و ساعت باشد. هر یک از دو میله باریک بر صفحه ساعت که یکی دقیقه و دیگری ساعت را نشان می دهد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). هر یک از میله های باریک فلزی که روی صفحه ساعت نصب میشودو بدانها ساعتها و دقیقه ها و ثانیه ها را می شمارند، و در معنی عربی «عقرب الساعة» به کار رود. ( فرهنگ فارسی معین ). عقربک. عقرب. رجوع به عقرب و عقربک شود.
- عقربه ثانیه شمار ؛ عقربه ای که ثانیه ها را نشان می دهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه دقیقه شمار ؛ عقربه ای که دقیقه ها را نشان می دهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه ساعت شمار ؛ عقربه ای که ساعتها را نشان میدهد. ( فرهنگ فارسی معین ).
عقربه . [ ع َ رَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) عقربة. عقربه ٔ ساعت . هر یک از میله های فلزی باریک گردان متصل به چرخها و دستگاههای ساعت که گردش آنها در روی صفحه ٔ ساعت نشان دهنده ٔ ثانیه و دقیقه و ساعت باشد. هر یک از دو میله ٔ باریک بر صفحه ٔ ساعت که یکی دقیقه و دیگری ساعت را نشان می دهد. (یادداشت مرحوم دهخدا). هر یک از میله های باریک فلزی که روی صفحه ٔ ساعت نصب میشودو بدانها ساعتها و دقیقه ها و ثانیه ها را می شمارند، و در معنی عربی «عقرب الساعة» به کار رود. (فرهنگ فارسی معین ). عقربک . عقرب . رجوع به عقرب و عقربک شود.
- عقربه ٔ ثانیه شمار ؛ عقربه ای که ثانیه ها را نشان می دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه ٔ دقیقه شمار ؛ عقربه ای که دقیقه ها را نشان می دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
- عقربه ٔ ساعت شمار ؛ عقربه ای که ساعتها را نشان میدهد. (فرهنگ فارسی معین ).
عقربة. [ ع َ رَ ب َ ] (اِخ ) رمال و ریگهایی است در شرق خریمیة. و آن را آبی از آن بنی اسد نیز دانسته اند. (از معجم البلدان ).
عقربة. [ ع َ رَ ب َ ] (ع اِ) مؤنث عقرب . (منتهی الارب ). ماده عقرب . (از اقرب الموارد). رجوع به عقرب شود. || کنیزک نیکوخدمت دانشمند. (منتهی الارب ). کنیز بسیار خدمت کننده و عاقل . (از اقرب الموارد). || آهنی است مانند کلاب که در زین آویزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زبانه ٔ لگام . || بند دوال نعلین بر پشت پای . (دهار) دوالی است نعل را. || دوالی که بدان پاردم ستور با زین بندند. (آنندراج ).
فرهنگ عمید
هریک از میله های روی صفحۀ ساعت که ثانیه، دقیقه، و ساعت را نشان می دهد، عقربک.
عقرب#NAME?
هریک از میلههای روی صفحۀ ساعت که ثانیه، دقیقه، و ساعت را نشان میدهد؛ عقربک.
دانشنامه عمومی
نشانگر
فرهنگ فارسی ساره
شاهنگ
پیشنهاد کاربران
می توان به جای عقربه در : عقربه ی ساعت :
کَژدُمه یا گَزدُمه گفت.
عَقرَبه
شانَنگ ، شانو ، شانال ، شانَک ، شانَن
سِتاک شان دَر نِشان که نِ پیش وَند به مینه یِ پایین ، زیر ، فُرو اَست بَرابَر با نِمودَن وَ نَماییدَن می باشَد وَ کَژدُمه ( عَقرَبه ) زَمان را نِشان می دَهَد.
پَس وَند های : - اَنگ ( کُلَنگ ) ، - آل ( پوشال ) ، - اَک ( پوشَک ) ، - اَن ( تاوَن ) ، - او ( کِشو ) اَبزار ساز اَند.