کلمه جو
صفحه اصلی

صلاحیت دار


مترادف صلاحیت دار : اهل، درخور، ذیصلاح، سزاوار، شایسته، لایق

متضاد صلاحیت دار : بی صلاحیت

برابر پارسی : سزاور، شایسته

فارسی به انگلیسی

qualified, competent

competent


qualified


فارسی به عربی

قدیر

مترادف و متضاد

able (صفت)
توانا، قابل، مستعد، لایق، شایسته، اماده، با استعداد، صلاحیت دار، دارای صلاحیت قانونی، خلیق

capable (صفت)
توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار

adequate (صفت)
لایق، صلاحیت دار، مناسب، کافی، متناسب، بسنده، مساوی، رسا، تکافو کننده

sufficient (صفت)
شایسته، صلاحیت دار، کافی، بسنده، قانع

اهل، درخور، ذیصلاح، سزاوار، شایسته، لایق ≠ بی‌صلاحیت


فرهنگ فارسی

( صفت ) شایسته برای رسیدگی به امری درخور اجرای عملی : دادگاه صلاحیت دار . یا مقامات صلاحیت دار . مقامات صالحه .

لغت نامه دهخدا

صلاحیت دار. [ ص َ حی ی َ ] ( نف مرکب ) صالح. شایسته برای رسیدگی بکاری. لایق برای انجام عملی. درخور کاری.
- دادگاه صلاحیت دار ؛ صالح برای رسیدگی.

فرهنگ عمید

دارای صلاحیت، شایسته برای انجام دادن کاری، لایق برای رسیدگی کردن به امری.


کلمات دیگر: