برابر پارسی : گزاردن، بازنمودن، زندیدن، نگیختن، گزارش دادن، گفتن
شرح دادن
برابر پارسی : گزاردن، بازنمودن، زندیدن، نگیختن، گزارش دادن، گفتن
فارسی به انگلیسی
to give an account of, to describe, to explain
clarify, delineate, depict, describe, explain, itemize, limn, narrate, portray, recite, tell
فارسی به عربی
ارو , اعط , تظاهر , تعلق به , تفصیل , صف , صور , وضح
مترادف و متضاد
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن
نقل کردن، گفتن، شرح دادن، باز گو کردن، گزارش دادن
نمایش دادن، مجسم کردن، شرح دادن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
اراستن، نشان دادن، توضیح دادن، شرح دادن، با مثال روشن ساختن، مصور کردن، مزین شدن
نشان دادن، اثبات کردن، ثابت کردن، شرح دادن، تظاهرات کردن
تصریح کردن، روشن کردن، فهماندن، توضیح دادن، تعبیر کردن، معنی کردن، شرح دادن، با توضیح روشن کردن، مطلبی را فهماندن
ماموریت دادن، شرح دادن، به تفصیل شرح دادن، بتفصیل گفتن، بکار ویژهای گماردن
توصیف کردن، تعریف کردن، شرح دادن، وصف کردن
شرح دادن، داستان سرایی کردن، داستانی را تعریف کردن، نقالی کردن
شرح دادن، پر کردن، جانشین کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بیان کردن توضیح دادن تفسیر کردن .
لغت نامه دهخدا
شرح دادن. [ ش َ دَ ] ( مص مرکب ) شرح کردن. تشریح و بیان کردن. تفسیر کردن. توضیح دادن. وصف کردن :
هست اینهمه محنت که شرح دادم
با اینهمه پیوسته ناتوانم.
آه دهد پاسخم کوه بجای صدا.
بازجستند از حقیقت کار
داد شرحی که گریه آرد بار.
بزرگوارا شرح معالیت که دهد
که فکر آصف ازو منقطعشود حیران.
بهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب.
قرص خورشیداست اول لقمه مهمان صبح
چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح.
هست اینهمه محنت که شرح دادم
با اینهمه پیوسته ناتوانم.
مسعودسعد ( دیوان ص 355 ).
گر ز غمم صد یکی شرح دهم پیش کوه آه دهد پاسخم کوه بجای صدا.
خاقانی.
این معنی را شرح داد و از رای او استصواب و استعلامی جست. ( سندبادنامه ص 212 ).بازجستند از حقیقت کار
داد شرحی که گریه آرد بار.
نظامی.
سبب و علت و خوابها شرح دادند. ( گلستان سعدی ). به ناخوبتر صورتی شرح داد. ( گلستان سعدی ).بزرگوارا شرح معالیت که دهد
که فکر آصف ازو منقطعشود حیران.
سعدی.
بهار شرح جمال تو داده در هر فصل بهشت ذکر جمیل تو کرده در هر باب.
حافظ.
خواجه فرمودند این حال راشرح ده. ( انیس الطالبین ص 85 ).قرص خورشیداست اول لقمه مهمان صبح
چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح.
صائب.
فرهنگ فارسی ساره
نگیختن، زندیدن
جدول کلمات
بیان
پیشنهاد کاربران
( در افغانستان ) روشنی انداختن
تفصیل . . . . . توضیح دادن . . . .
کلمات دیگر: