مترادف سپرده : امانت، ودیعه، محول، سفارش، سفارش شده، درنوردیده، طی شده
سپرده
مترادف سپرده : امانت، ودیعه، محول، سفارش، سفارش شده، درنوردیده، طی شده
فارسی به انگلیسی
trust
فارسی به عربی
ایداع , ضمان
مترادف و متضاد
اسم
امانت، ودیعه
محول
سفارش، سفارششده
درنوردیده، طیشده
۱. امانت، ودیعه
۲. محول
۳. سفارش، سفارششده
۴. درنوردیده، طیشده
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو
ضامن، تعهد، ضمانت، وثیقه، عهده، سپرده
سپرده، وجه امانی، سرمایه امانی
موتمن، سپرده
سپرده
سپرده
سپرده
سپرده
فرهنگ فارسی
۱ - تسلیم شده بامانت گذاشته . ۲ - سفارش شده . ۳ - ( اسم ) وجهی که در بانک یا صندوق اداره بامانت گذارند .
فرهنگ معین
(س پَ دَ یادِ ) (ص مف . ) ۱ - طی کرده . ۲ - پایمال گردیده .
(س پُ دَ یا دِ ) ۱ - (ص مف . ) به امانت گذاشته . ۲ - سفارش شده .
(س پُ دَ یا دِ ) ۱ - (ص مف . ) به امانت گذاشته . ۲ - سفارش شده .
(س پَ دَ یادِ) (ص مف .) 1 - طی کرده . 2 - پایمال گردیده .
(س پُ دَ یا دِ) 1 - (ص مف .) به امانت گذاشته . 2 - سفارش شده .
لغت نامه دهخدا
سپرده. [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) طی کرده و راه رفته. ( آنندراج ) ( برهان ) :
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته.
سپرده. [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] ( اِ ) امانت. ودیعه. || ( ن مف ) تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده. ( برهان ) ( آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. ( اوبهی ).
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته.
فردوسی.
|| تاه شده و پیچیده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معانی سپردن شود.سپرده. [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] ( اِ ) امانت. ودیعه. || ( ن مف ) تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده. ( برهان ) ( آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. ( اوبهی ).
سپرده . [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) طی کرده و راه رفته . (آنندراج ) (برهان ) :
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته .
|| تاه شده و پیچیده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی سپردن شود.
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته .
فردوسی .
|| تاه شده و پیچیده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به معانی سپردن شود.
سپرده . [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] (اِ) امانت . ودیعه . || (ن مف ) تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده . (برهان ) (آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. (اوبهی ).
فرهنگ عمید
چیزی که در جایی یا نزد کسی به رسم امانت گذاشته می شود، ودیعه.
واژه نامه بختیاریکا
اِسپاردِه
جدول کلمات
امانت
کلمات دیگر: