کلمه جو
صفحه اصلی

عضویت


برابر پارسی : هموندی

فارسی به انگلیسی

membership


membership, seat

فارسی به عربی

زمالة , عضویة

مترادف و متضاد

fellowship (اسم)
رفاقت، کمک هزینه تحصیلی، دوستی، عضویت، هم صحبتی

membership (اسم)
عضویت

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عضو بودن کارمند شده .

فرهنگ معین

(عُ یَّ ) [ ازع . ] (مص جع . ) عضو بودن ، کارمند شدن .

لغت نامه دهخدا

عضویت. [ ع ُ وی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) عضو بودن. کارمند بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عضو شود.

عضویة. [ ع َ ض َ وی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث عضوی ، منسوب به عِضاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عضاه و عضاهة و عضوی و عضاهی شود.

عضویت . [ ع ُ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) عضو بودن . کارمند بودن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عضو شود.


فرهنگ فارسی ساره

هموند



کلمات دیگر: