کلمه جو
صفحه اصلی

سپاهی


مترادف سپاهی : ارتشی، جنگاور، خیلتاش، قشونی، لشکری، نظامی

فارسی به انگلیسی

legionary, soldier

فارسی به عربی

جندی

مترادف و متضاد

ارتشی، جنگاور، خیلتاش، قشونی، لشکری، نظامی


serviceman (اسم)
مستخدم، سپاهی، تعمیر کار، عضو ارتش

corpsman (اسم)
سپاهی

trooper (اسم)
سپاهی، اسب سواری، نظامی

soldier (اسم)
سپاهی، جنگ کننده، سرباز، نفر، نظامی

sepoy (اسم)
سپاهی، سرباز

فرهنگ فارسی

منسوب به سپاه، لشکری، نظامی، فردی ازسپاه
( صفت ) منسوب به سپاه فردی از سپاه لشکری .
یا مغورچی بیک پسر میرولی پیک متخلص به سپاهی

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) هر فردی از سپاه .

لغت نامه دهخدا

سپاهی. [ س ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) ( از: سپاه + «َی »، پسوند نسبت ) فردی از سپاه لشکر. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).لشکری. ( آنندراج ). مقابل کشوری. و در شعر فردوسی و ویس و رامین در مقابل شهری بکار رفته است ، و ابن البلخی آن را در مقابل رعیت بکار برده است :
سپاهی چو دارد سراز شه دریغ
بباید همی کافت آن سر به تیغ.
بوالمثل.
سپاهی و شهری همه شد یکی
نبردند نام قباد اندکی.
فردوسی.
کشاورز و دهقان سپاهی شدند
دلیران سزاوار شاهی شدند.
فردوسی.
کنون در پیش شهری و سپاهی
ز من خواهد نمودن بی گناهی.
( ویس و رامین ).
سپاهی که جانش گرامی بود
از او ننگ خیزد، نه نامی بود.
اسدی.
برون نمیشود از گوش آن حدیث تو دانی
حدیث اسب نباشد برون ز گوش سپاهی.
انوری.
بگذار معاش پادشاهی
کآوارگی آورد سپاهی.
نظامی.
چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ.
سعدی.
زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد
وگرش زرندهی سر بنهد در عالم.
سعدی ( گلستان ).

سپاهی. [ س ِ ] ( اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه سراوان کرمان. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 98 ).

سپاهی. [ س ِ ] ( اِخ ) خدادوست. نامی است از شعرای ایرانی که از اکابرزادگان اندجان بود و در سال 979 هَ. ق. درگذشت. او راست :
افسوس که وقت گل بزودی بگذشت
فریاد که تا چشم گشودی بگذشت.
( از ریحانة الادب ج 2 ص 165 ).

سپاهی. [ س ِ ] ( اِخ ) یامغورچی بیک ، پسر میرولی بیگ متخلص به سپاهی.( از مجالس النفایس ص 283 ). رجوع به یامغورچی شود.

سپاهی . [ س ِ ] (اِخ ) خدادوست . نامی است از شعرای ایرانی که از اکابرزادگان اندجان بود و در سال 979 هَ . ق . درگذشت . او راست :
افسوس که وقت گل بزودی بگذشت
فریاد که تا چشم گشودی بگذشت .

(از ریحانة الادب ج 2 ص 165).



سپاهی . [ س ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 98).


سپاهی . [ س ِ ] (اِخ ) یامغورچی بیک ، پسر میرولی بیگ متخلص به سپاهی .(از مجالس النفایس ص 283). رجوع به یامغورچی شود.


سپاهی . [ س ِ ] (ص نسبی ، اِ) (از: سپاه + «َی »، پسوند نسبت ) فردی از سپاه لشکر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).لشکری . (آنندراج ). مقابل کشوری . و در شعر فردوسی و ویس و رامین در مقابل شهری بکار رفته است ، و ابن البلخی آن را در مقابل رعیت بکار برده است :
سپاهی چو دارد سراز شه دریغ
بباید همی کافت آن سر به تیغ.

بوالمثل .


سپاهی و شهری همه شد یکی
نبردند نام قباد اندکی .

فردوسی .


کشاورز و دهقان سپاهی شدند
دلیران سزاوار شاهی شدند.

فردوسی .


کنون در پیش شهری و سپاهی
ز من خواهد نمودن بی گناهی .

(ویس و رامین ).


سپاهی که جانش گرامی بود
از او ننگ خیزد، نه نامی بود.

اسدی .


برون نمیشود از گوش آن حدیث تو دانی
حدیث اسب نباشد برون ز گوش سپاهی .

انوری .


بگذار معاش پادشاهی
کآوارگی آورد سپاهی .

نظامی .


چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ.

سعدی .


زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد
وگرش زرندهی سر بنهد در عالم .

سعدی (گلستان ).



فرهنگ عمید

۱. مربوط به سپاه.
۲. فردی از سپاه.

دانشنامه عمومی

سپاهی (طایفه). {{منابع شامل سخنان بزرگان و سرداران قوم ، از سایت های دارای مطالب اثبات شده واقعی}}طایفهٔ سپاهی یکی از طوایف بلوچ است که در استان های بلوچستان ایران و پاکستان پراکنده هستند. امروزه در ایران اکثریت این طایفه در شهرستان های سراوان و بخش جالق، دلگان، بزمان، مهرستان، سیب سوران و ایرانشهر سکنی گزیدند.این قوم از برادران شیعه وسنی تشکیل شده است. که بیشتر برادان اهل تشیع در شهرستان دلگان و بزمان ساکن هستند
منابع:بزرگان قوم سپاهی و افراد معتمد و سرشناس قوم سپاهی
منابع:بزرگان قوم و طایفه سپاهی و افراد معتمد و سرشناس قوم سپاهی تاریخ اولیه:بر اساس وقایع و مدارک تاریخی و سخنان دست به دست شده اینچنین ثابت می شود که قوم سپاهی از اشراف زادگان ساکن منطقهٔ سپاهان ایران بوده اند که به همین دلیل به ایشان سپاهی (اهل سپاهان) میگفته اند که جد مشترک ایشان مسکان نام داشته که به مسکان سپه سالار معروف است چرا که در زمان صفوی و بیشتر میگویند قبل از شاه عباس و در زمان ایشان از سپه سالاران ارتش ایران بوده اند که در جریان دستور شاه عباس مبنی بر حمله به کرمان و منطقهٔ مکران و سرکوبی حکومت های محلی ایشان به دلیل نسبی که با مردم انجا داشته از دستور شاه سرپیچی می کند که باعث خشم شاه شده و دستور دستگیری و مجازات ایشان را صادر می کند که در ابتدا والی منطقه برای دستگیری ایشان قصد کاخ ایشان را می کند، میر مسکان پس از جنگیدن و از دست دادن بسیاری از افراد خود فرصت مهاجرت و فرار میابد که در نتیجه با افراد نزدیک خانواده خود و تنی چند از نوکران و سربازان باقی مانده قصد کرمان و مکران را می کند که بسیاری بر این عقیده اند که جمعا به بیست نفر یا بیشتر میرسیدند، پس از مهاجرت و سکنی گزیدن به صورت موقت ابتدا در کرمان قصد مکران را می کند چراکه افراد بسیاری در صدد تحویل ایشان بودند در نتیجه تصمیم میگیرد به منطقهٔ شرقی تری از ایران (منطقه جالق) مهاجرت کند که واقع در سراوان از شهرستان های بلوچستان است که در آن زمان به دلیل سرسبزی و آبادانی به گلشن مشهور بوده است ((آوا جالکا گلشن نامت ...متی بو گون کندهار)).بهر حال شواهد درستی از تاریخ ورود در دسترس نیست اما احتمالا بیشتر از سیصد سال یا همین حدود بوده است.--پراکندگی;امروزه قوم سپاهی که مرتبطا و مستقیما با هم به میر مسکان میرسند به صورت مترکز در شهر جالق قرار دارند که مرکز قوم بشمار میرود، سپس در منطقهٔ سرجو ،سراوان ،مهرستان(مگس)،سوران,سرجنگل وخاش,خصوصا دلگان و دامن ایرانشهر و افراد کمی نیز در کرمان واقع هستند.--قلعه:قلعه های نسبت داده شده به این قوم شامل :بزرگترین و پر اهمیت ترین آن ها در شهر جالق سه عدد بوده اند 1.قلعه سرکوه(قلعه سردارجلال خان) ,که توسط قوم سپاهی در بیش از دویست سال پیش از قوم گور(هندوهای اتش پرست)که ساکنان قدیمی منطقه بوده اند توسط حمله نظامی گرفته و فتح شد. که در زمان سردار جلال خان در چهار طبقه و بیش صد متر طول و چند ده متر عرض بازسازی شده است،که دیوارهای بیرونی بیش از یک متر ضخامت داشته اند و باروها دیوارها را احاطه کرده و خانه های بسیاری در داخل دیوار بیرونی قرار داشته بطوریکه نزدیک به پنجاه خانه یا بیشتر در داخل قرار گیرند و از ویژگی های دیگر سربازخانه بزرگ که حداکثر هزارنفر گنجایش داشته و شاه نشینان (دیوان جاه) که در تالار اصلی قرار داشته و دو راه فرار در زیر کوه که مکان دقیق آن ها امروزه مشخص نیست، همچنین دارای یک چاه اب در داخل و یک حوض بزرگ در کنار بوده است که توسط یک جوی باریک از زیر زمین راه داشته به داخل حوض میریخته است تا کسی نتواند جلوی اب را بگیرد، و توشه و اب کافی برای یکسال لشکر کوچک دویست نفره را همیشه داشته است.
2.قلعه خوشاب(قلعه سردار دادکریم) که در زمان پس از قلعه سرکوه توسط این قوم بنا شد که بسیار مهم بشمار می امده است و در منطقهٔ استراتژیک و در ورودی شهر قرار داشته که در رودخانهٔ بزرگ فصلی قرار داشته است و جوی اب بزرگی به ان مرتبط میشده و. توسط زمین های کشاورزی احاطه میشده است.

پیشنهاد کاربران

قلعه سردار دادکریم اولین قلعه طایفه سپاهی و قدیمی ترین آنهاست، چطور سردار جلال خان از طرف مادرش نوه سردار دادکریم هست، قبل از پدربزرگش می زیسته، پس این گفته کذب محض و سندیت ندا رد، وگفته هایی که در مورد سکونتگاه سرکوه گفته شده که قلعه بوده نیز واقعیت ندارد، چون آمار سپاهیها در خوشاب بعد سردار دادکریم بالا رفته این مکان را برای سکونت انتخاب کردن که قلعه نبوده و این یک کوه بیش نیست که چاه آب و غیره داشته باشد، و چیزهایی که نوشته از توهمات نویسنده متن سرچشمه گرفته ، تاریخ طایفه سپاهی فقط ساکنان قلعه خوشاب با رشادتهایی که داشتن ساختن ولاغیر، آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است. . . . . .

سپاهی: در پهلوی سپاهیگ spāhig بوده است .
( ( سپاهی دد و دام و مرغ و پری
سپهدار پرکین و گندآوری. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 247. )


حبیب سپاهی درشهرستان دلگان زندگی میکنم ازاینکه سپاهی هستم افتخارمیکنم

هرجا رسیدی نظر کن به طایفه سپاهی رسیدی احساس خطر کن

سلام من یک بلوچ هستم از طایفه سپاهی ما بیشتر از اینی که شما نوشتید در جالق بودیم اولا بخاطر این بهمون میکن سپاهی که یه لشکر کو چیک اما جنکاور بودیم نه ما از سپاهان نیو مدیم . .
.
توجه همه برادان سپاهی اینا بیشتر حرفاشون دروغ از خودشون در اوردن از سر طایفه ها م نیست

ارتشی - لشکری

هر جا رسیدی نظر کن
به طائفه سپاهی رسیدی
احساس خطر کن
Moslem. Sarhadi

سلام. چندسال قبل بین طایفه ایجباری ( ایجبانی ) وطایفه سپاهی جلسه ای برقرارشدوبزرگان طایفه سپاهی شجره نامه شان راآورده بودندکه باطایفه ایجباری یکی هستند و سپاهی به درآخربه ایجبانی میرسه مانندطایفه شیبک. وهمچنین شیخ الاسلام مولاناعبدالحمیدهم اصالتن ایجباری هستندفقط توشناسنامه اسماییلزهی زده است ایجوب بزرگ طایفه ایجبانی چهارده فرزندداشته که الان درسندپاکستان وخاران وکویته ودادرسبی و. . . خیلی مناطق دیگرپاکستان ودرایران درزاهدان وچاه احمد وقرقروک وزابل ودراستان خراسان رضوی هم جمعیتی زیادی درسرخس وتایبادهستندودراستان گلستان هم جمعیت زیادی هم زنگی میکنندودرکشورافغانستان وکشورترکمنستان هم جمعیتی زیادی ازطایفه ایجباری هستندکه ایجبانی یکی ازطوایف بزرگ بلوچ هست آیاشمااین موضوع رامیدونستیدکه طایفه سپاهی به طایفه ایجبانی میرسه ویکی هستند لطفاجواب بدهید

الکی طایفه سپاهی یه لشکر کو چک اما جنکاور . که از یع جای دیکه اومدن و با زن های بلوچ ازدواج کردن .

عسکری

لشکری . . . . .


کلمات دیگر: