کلمه جو
صفحه اصلی

شخم


مترادف شخم : خیش، شیاره، شیار، بشکار

فارسی به انگلیسی

plough, plough(ing)

plough(ing)


فارسی به عربی

محراث

مترادف و متضاد

plough (اسم)
دب اکبر، گاو اهن، ماشین برف پاک کن، شخم

plow (اسم)
دب اکبر، خیش، گاو اهن، ماشین برف پاک کن، شخم

خیش


شیاره، شیار


بشکار


۱. خیش
۲. شیاره، شیار
۳. بشکار


فرهنگ فارسی

شیار، خراشی که باگاو آهن یاتراکتوربزمین دهند
( اسم ) شیاری که با گاو آهن یا تراکتور در زمین ایجاد کنند برای زراعت .
تباه شدن طعام شد یاریدن شیاریدن شیار کردن زمین برای پاشیدن بزر .

فرهنگ معین

(شُ ) (اِ. ) زیر و رو کردن خاک و ایجاد شیار به وسیلة گاوآهن یا تراکتور برای کشت بذر.

لغت نامه دهخدا

شخم . [ ش َ ] (ع مص ) تباه شدن طعام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


شخم. [ ش ُ ] ( اِ ) در اصطلاح کشاورزی عبارت است از برگرداندن زمین و حاضر کردن آن بوسیله ادوات مختلف برای زراعت و مقصود از این عمل که اساس زراعت محسوب میشود اولاً سست کردن زمین و ثانیاً برطرف کردن گیاه و ریشه های بی مصرفی است که مانع نمو زراعت میشود و سرانجام از بین بردن حیوانات و حشرات موذی است بوسیله حرارت و نور آفتاب. زمین را در دو موقع ازسال شخم میزنند: شخم بهاره و شخم پائیزه. در شخم بهاره زمین را زراعت نمیکنند زیرا باید برای زراعت زمستان آماده شود و علفها و حشرات آن از بین برود. بعد همان اراضی را که در بهار شخم زده اند، مجدداً برمی گردانند و زراعت میکنند و این شخم دوم را در تداول برخی از ولایات «پَسَه » میگویند. طرز شخم و عمقی که برای زیرورو کردن زمین لازم است از حیث طبیعت زمین و زراعتی که باید در ایران بشود متفاوت است و باید در هر منطقه ای برطبق اصول علمی انجام گیرد. ( از جغرافیای اقتصادی صص 79 - 80 ). || زمین شیارکرده. زمینی که آن را برای زراعت شیار کرده باشند. شدیار. شیار کردن. ( برهان ). کندن زمین برای تخم ریزی. ( فرهنگ نظام ). شدیار کردن. رجوع به شخم کردن و شخم زدن شود.

شخم. [ ش ُ خ ُ ] ( ع ص ) بنددارندگان بینی از بوی خوش یا ناخوش. ( منتهی الارب ). کسانی که بینی آنها از بوی بد یا بوی خوش بند آمده باشد. ( از اقرب الموارد ).

شخم. [ ش َ ] ( ع مص ) تباه شدن طعام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شخم . [ ش ُ ] (اِ) در اصطلاح کشاورزی عبارت است از برگرداندن زمین و حاضر کردن آن بوسیله ٔ ادوات مختلف برای زراعت و مقصود از این عمل که اساس زراعت محسوب میشود اولاً سست کردن زمین و ثانیاً برطرف کردن گیاه و ریشه های بی مصرفی است که مانع نمو زراعت میشود و سرانجام از بین بردن حیوانات و حشرات موذی است بوسیله ٔ حرارت و نور آفتاب . زمین را در دو موقع ازسال شخم میزنند: شخم بهاره و شخم پائیزه . در شخم بهاره زمین را زراعت نمیکنند زیرا باید برای زراعت زمستان آماده شود و علفها و حشرات آن از بین برود. بعد همان اراضی را که در بهار شخم زده اند، مجدداً برمی گردانند و زراعت میکنند و این شخم دوم را در تداول برخی از ولایات «پَسَه » میگویند. طرز شخم و عمقی که برای زیرورو کردن زمین لازم است از حیث طبیعت زمین و زراعتی که باید در ایران بشود متفاوت است و باید در هر منطقه ای برطبق اصول علمی انجام گیرد. (از جغرافیای اقتصادی صص 79 - 80). || زمین شیارکرده . زمینی که آن را برای زراعت شیار کرده باشند. شدیار. شیار کردن . (برهان ). کندن زمین برای تخم ریزی . (فرهنگ نظام ). شدیار کردن . رجوع به شخم کردن و شخم زدن شود.


شخم . [ ش ُ خ ُ ] (ع ص ) بنددارندگان بینی از بوی خوش یا ناخوش . (منتهی الارب ). کسانی که بینی آنها از بوی بد یا بوی خوش بند آمده باشد. (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

خراشی که برای زراعت با گاوآهن یا تراکتور در ‌زمین ایجاد می‌کنند؛ شیار.
⟨ شخم زدن (کردن): (مصدر متعدی) (کشاورزی) شیار کردن زمین برای کاشتن تخم.


خراشی که برای زراعت با گاوآهن یا تراکتور در زمین ایجاد می کنند، شیار.
* شخم زدن (کردن ): (مصدر متعدی ) (کشاورزی ) شیار کردن زمین برای کاشتن تخم.


کلمات دیگر: