مترادف سخن چین : خبرآور، خبرکش، دوبه هم زن، غماز، نمام
سخن چین
مترادف سخن چین : خبرآور، خبرکش، دوبه هم زن، غماز، نمام
فارسی به انگلیسی
tale-bearer
talebearer, tattletale, telltale
فارسی به عربی
مخبر
مترادف و متضاد
مبلغ، جاسوس، کاراگاه، خبر رسان، خبر بر، خبر دهنده، خبرچین، سخن چین، اگاهگر
ساعی، خبر بر، خبرچین، سخن چین، خبر کش، پخش کننده شایعات افتضاح امیز
خبر بر، سخن چین
سخن چین
سخن چین
خبرآور، خبرکش، دوبههمزن، غماز، نمام
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه سخن کسی را به دیگری گوید موجب اختلاف آنان گردد . کسی که راز سخن شخصی را افشا کند نمام خبر کش .
آنکه در میان سخن سعایت کند غماز واشی دو بهم زن نمام .
خبرکش، نمام، دوبهم زنی، سخن دیگری رابکسی گفتن
آنکه در میان سخن سعایت کند غماز واشی دو بهم زن نمام .
خبرکش، نمام، دوبهم زنی، سخن دیگری رابکسی گفتن
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص فا. ) خبربَر، جاسوس .
لغت نامه دهخدا
سخن چین. [ س ُ خ َ ] ( نف مرکب ) آنکه در میان سخن سعایت کند. ( آنندراج ). غَمّاز. واشی. دوبهم زن. نمام. ساعی :
گفته اش سربسر دروغ بود
او سخن چین چو آسموغ بود.
بکوشد برانگیزد از آب گرد.
نباید که یابند پیشت گذر.
نه مرد سخن چین دوروی را.
میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است.
بخشم آورد نیکمرد سلیم.
گر میان همنشینان ناسزائی رفت رفت.
گفته اش سربسر دروغ بود
او سخن چین چو آسموغ بود.
طیان.
سدیگر سخن چین و دورویه مردبکوشد برانگیزد از آب گرد.
فردوسی.
سخن چین و بیدانش و چاره گرنباید که یابند پیشت گذر.
فردوسی.
مده نزد خود راه بدگوی رانه مرد سخن چین دوروی را.
اسدی.
هر که گوش به قول سخن چین و نمام دارد و بر آن وفق نماید رنجها بیند. ( سندبادنامه ص 338 ).میان دو کس جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است.
سعدی.
سخن چین کند تازه جنگ قدیم بخشم آورد نیکمرد سلیم.
سعدی.
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزائی رفت رفت.
حافظ.
فرهنگ عمید
کسی که سخن یا سرّ کسی را به دیگری بگوید و دوبه هم زنی کند، خبرکش، نمّام: میان دو تن جنگ چون آتش است / سخن چین بدبخت هیزم کش است (سعدی۱: ۱۶۲ ).
پیشنهاد کاربران
میان دو تن جنگ چون آتش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است
سخن چین بدبخت هیزم کش است
قاپو
نمام
غماز
سعایت
معنی سخن چین در زبان آذری سؤز گزدیرَن یا سؤزچول می باشد .
نمام، خبرکش، خبرآور، دوبه هم زن، غماز، لماز
هماز
بدگو، سبزی پاک کن دیگری یا دیگران، حرف درست کن
واژه ی �سخن چین� بزبان توده ی مردم �حَرف درست کُن� می شود: هنجار و رفتاری زنانه بویژه زنان سده های میانی بهنگام دورهمی هایی همراه با سبزی پاک کردن؛ به همین شوند نیز زبانزد �سبزی پاک کنی [دیگری و دیگرانی که نیستند]� نیز ناسرراست به آرش سخن چینی است. یکی دو تا از برابرهای یاد شده در بالا، اگر نگویم نادرست، ولی نارسا هستند و بیش تر به آرش �خبرچین� ( جاسوس ) نزدیک اند تا �سخن چین�. سخن چینی به آرش خبرچینی نیست.
واژه ی �سخن چین� بزبان توده ی مردم �حَرف درست کُن� می شود: هنجار و رفتاری زنانه بویژه زنان سده های میانی بهنگام دورهمی هایی همراه با سبزی پاک کردن؛ به همین شوند نیز زبانزد �سبزی پاک کنی [دیگری و دیگرانی که نیستند]� نیز ناسرراست به آرش سخن چینی است. یکی دو تا از برابرهای یاد شده در بالا، اگر نگویم نادرست، ولی نارسا هستند و بیش تر به آرش �خبرچین� ( جاسوس ) نزدیک اند تا �سخن چین�. سخن چینی به آرش خبرچینی نیست.
واشی
کلمات دیگر: