کلمه جو
صفحه اصلی

زنبوری

فارسی به انگلیسی

cellular, honeycombed

مترادف و متضاد

retiform (صفت)
مشبک، زنبوری، شبکه وار

reticulate (صفت)
زنبوری

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به زنبور . ۲ - خانه مشبک .

فرهنگ معین

(زَ ) (اِ. ) ۱ - به شکل زنبور. ۲ - نوعی پارچة توری درشت بافت . ۳ - نوعی چراغ روشنایی .

لغت نامه دهخدا

زنبوری. [ زَم ْ ] ( ص نسبی ) منسوب به زنبور. ( فرهنگ فارسی معین ) :
گرفتند گردان ایران و چین
کمانهای زنبوری و چرخ کین.
( گرشاسب نامه چ یغمایی ص 411 ).
|| خانه مشبک. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ). این مأخوذ است از شان عسل از این جهت پرده مشبک و... را پرده زنبوری گویند. ( آنندراج ) :
ابر تر از سونش گوهر شود غربال بیز
از ترشح پرنیان آب زنبوری شود.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
- بافت زنبوری ؛ ( اصطلاح گیاه شناسی ) گل گلاب آرد: در این بافت شکل یاخته ها چندان با یکدیگر اختلاف ندارد، اگر هسته ها و پرتوپلاسم تازه ساخته شده باشد بافت نوساز را تشکیل میدهند که در انتهای ریشه وساقه فراوان است و کم کم این بافت نوساز تقسیم شده یاخته های پهلو به پهلو و بهم فشرده میسازد که برش آنها بشکل شش گوشه های منظم یا نامنظم و شبیه به لانه زنبور است و آن را زنبوری گویند. ( گیاه شناسی چ 3 ص 39 ).
- پرده زنبوری ؛ قسمی پرده سوراخ سوراخ که از پشت بیرون را توان دید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). پرده مشبک. ( ناظم الاطباء ) :
پرده زنبور گل سوری است
وآن تو این پرده زنبوری است.
نظامی.
- چراغ زنبوری ؛ چراغ توری. رجوع به چراغ زنبوری شود.
|| قسمی قفل پیچ. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. نوعی چراغ توری. &delta، احتمالاً به واسطۀ صدای وزوزی که دارد زنبوری گفته شده.
۲. نوعی پردۀ مشبک که برای جلوگیری از ورود حشرات جلو در یا پنجره آویزان می کنند.

۱. نوعی چراغ توری. Δ احتمالاً به‌واسطۀ صدای وزوزی که دارد زنبوری گفته شده.
۲. نوعی پردۀ مشبک که برای جلوگیری از ورود حشرات جلو در یا پنجره آویزان می‌کنند.



کلمات دیگر: