کلمه جو
صفحه اصلی

رخ فروز

فرهنگ اسم ها

اسم: رخ فروز (دختر) (فارسی) (تلفظ: rokh foruz) (فارسی: رخ‌فروز) (انگلیسی: rokh foruz)
معنی: شادی آور و موجب روشنی چهره، ( در گاه شماری ) روز هفتم از هر ماه شمسی، روز هفتم از ماههای ملکی

(تلفظ: rox foruz) (در گاه شماری) روز هفتم از هر ماه شمسی ؛ روز هفتم از ماههای ملکی ؛ (به مجاز) شادی آور و موجب روشنی چهره .


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه چهره خویش نماید . ۲ - ( اسم ) روز هفتم از ماههای ملکی . ۳ - ( اسم ) دستینهای که آنرا چهار تو مانند ریسمانی تابیده باشند .
دست اورنجی از طلا و نقره که چهار تو تافته باشند .

فرهنگ معین

(رُ. فُ ) ۱ - (ص فا. ) آن که چهرة خویش نماید. ۲ - (اِمر. ) روز هفتم از ماه های ملکی . ۳ - (اِ. ) دستینه ای که آن را چهارتو مانند ریسمانی تابیده باشند.

لغت نامه دهخدا

رخ فروز. [ رُ ف ِ ] (اِ مرکب ) روز هفتم از هر ماه شمسی . (ناظم الاطباء). روز هفتم از ماههای ملکی . (آنندراج ) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا).


رخ فروز. [ رَ ف ِ ] ( اِ مرکب ) دست اورنجی از طلا و نقره که چهارتو تافته باشند. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). رخ گیره. رجوع به رخ گیره شود.

رخ فروز. [ رُ ف ِ ] ( اِ مرکب ) روز هفتم از هر ماه شمسی. ( ناظم الاطباء ). روز هفتم از ماههای ملکی. ( آنندراج ) ( از برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ).

رخ فروز. [ رَ ف ِ ] (اِ مرکب ) دست اورنجی از طلا و نقره که چهارتو تافته باشند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). رخ گیره . رجوع به رخ گیره شود.



کلمات دیگر: