سخن عجیب و شگفت انگیز آوردن شاعر
ریزه ریزه .
ریزه ریزه .
افلاق . [ اِ ] (ع مص ) سخن شگفت و عجب آوردن شاعر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت فصیح شدن در شاعری . (یادداشت مؤلف ). || سختی و بلا آوردن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کار عجب و شگفت آوردن . (یادداشت مؤلف ).
افلاق . [ اَ ] (ع ص ) ریزه ریزه . یقال : صار البیض افلاقاً؛ ای متفلقاً؛ ریزه ریزه گردید تخم مرغ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).