کلمه جو
صفحه اصلی

حلیله


مترادف حلیله : زن، همسر

متضاد حلیله : شوهر، مرد

مترادف و متضاد

زن، همسر، ≠ شوهر، مرد


فرهنگ فارسی

زوجه، زن شرعی مرد، حلائل جمع
( اسم ) زن شرعی مرد همسر زوجه . جمع : حلائل ( حلایل ) .

فرهنگ معین

(حَ لِ یا لَ ) [ ع . حلیلة ] (اِ. ) زن شرعی مرد، همسر. ج . حلایل .

لغت نامه دهخدا

حلیلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) زوجه . (از منتهی الارب ). منکوحة. زن منکوحة. (آنندراج ) (غیاث ). همسر. جفت . زن . (دهار). ج ، حلایل . (مهذب الاسماء). || زن هم منزل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


( حلیلة ) حلیلة. [ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) زوجه. ( از منتهی الارب ). منکوحة. زن منکوحة. ( آنندراج ) ( غیاث ). همسر. جفت. زن. ( دهار ). ج ، حلایل. ( مهذب الاسماء ). || زن هم منزل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

زن شرعی مرد، زوجه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حَلیله این عنوان به زوجه گفته می شود.
حلیله به زن انسان، اعم از دائم و موقت و آزاد و کنیز اطلاق می شود.
کاربردحلیله درفقه
عنوان یاد شده به صورت جمع حلائل در قرآن کریم و به تبع در باب نکاح آمده است.از زنانی که به تصریح قرآن کریم ازدواج با آنان حرام است، زنپسر و زن پدر می باشد که اوّلی بر پدر و دومی بر پسر حرام است. در حکم یاد شده فرقی بین پسر و پدر نسبی و رضاعی نیست.

پیشنهاد کاربران

تزویر


کلمات دیگر: