کلمه جو
صفحه اصلی

اجدار

فارسی به انگلیسی

granulated having a rough surface, granulated

فرهنگ فارسی

پدر قبیله

لغت نامه دهخدا

اجدار. [ اِ ] ( ع مص ) اَجدَرَ الشجر؛ برآمد بر آن مانند نخود. ( منتهی الارب ). || جَدَرناک گردیدن زمین ، و آن گیاهی است که در ریگ روید: اَجدَرَ المکان. ( منتهی الارب ). || نمودار شدن سرهای گیاه مانند جدری. جَدارة. ( منتهی الارب ). || آماهیدن. آماسیدن. تَوَرﱡم.

اجدار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جَدَر و جُدَر.

اجدار. [ اَ ] ( اِخ ) ( عامِرُالَ... ) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت. ( منتهی الارب ).

اجدار. [ اَ ] (اِخ ) (عامِرُالَ ...) پدر قبیله ای است چون جَدَرة [ غدّه و گره گوشت یا آماس در حلق ] داشت . (منتهی الارب ).


اجدار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَدَر و جُدَر.


اجدار. [ اِ ] (ع مص ) اَجدَرَ الشجر؛ برآمد بر آن مانند نخود. (منتهی الارب ). || جَدَرناک گردیدن زمین ، و آن گیاهی است که در ریگ روید: اَجدَرَ المکان . (منتهی الارب ). || نمودار شدن سرهای گیاه مانند جدری . جَدارة. (منتهی الارب ). || آماهیدن . آماسیدن . تَوَرﱡم .



کلمات دیگر: