اب شدن (يخ و غيره) , گداختن , گرم شدن
ذوبان
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
گداختن، گداخته شدن، سخت شدن گرمی آفتاب
۱ - ( مصدر ) آب شدن گداختن . ۲ - ( اسم ) گدازش گداز .
باقی پشم یا موی بر گردن شتر یا اسپ .
۱ - ( مصدر ) آب شدن گداختن . ۲ - ( اسم ) گدازش گداز .
باقی پشم یا موی بر گردن شتر یا اسپ .
فرهنگ معین
(ذَ وَ ) [ ع . ] (مص ل . ) آب شدن ، گداختن .
لغت نامه دهخدا
ذوبان . [ ذَ ] (ع اِ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است . و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت . || و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است ، چنانکه ذؤبان . ذؤب الشعراء.
ذوبان . [ ذَ وَ ] (ع مص ) آب شدن . ذوب . گداختن . (دهار). گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گداز. گدازش . (مهذب الاسماء). || ذوبان شمس . سخت گرم شدن آفتاب . || ذبول . || بی قراری . (غیاث ). || واجب شدن حق . (تاج المصادربیهقی ).
ذؤبان. [ ذُءْ ] ( ع اِ ) ج ِ ذئب. گرگان. اذؤب. ذؤبان العرب ؛ دزدان و صعلوکان عرب. ( مهذب الاسماء ).
ذوبان. [ ذَ وَ ] ( ع مص ) آب شدن. ذوب. گداختن. ( دهار ). گداخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گداز. گدازش. ( مهذب الاسماء ). || ذوبان شمس. سخت گرم شدن آفتاب. || ذبول. || بی قراری. ( غیاث ). || واجب شدن حق. ( تاج المصادربیهقی ).
ذوبان. ( ع اِ ) باقی پشم یا موی بر گردن شتر یا اسپ. ذئبان. ذیبان.
ذوبان. [ ذَ ] ( ع اِ ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است. و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت. || و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است ، چنانکه ذؤبان. ذؤب الشعراء.
ذوبان. [ ذَ وَ ] ( ع مص ) آب شدن. ذوب. گداختن. ( دهار ). گداخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گداز. گدازش. ( مهذب الاسماء ). || ذوبان شمس. سخت گرم شدن آفتاب. || ذبول. || بی قراری. ( غیاث ). || واجب شدن حق. ( تاج المصادربیهقی ).
ذوبان. ( ع اِ ) باقی پشم یا موی بر گردن شتر یا اسپ. ذئبان. ذیبان.
ذوبان. [ ذَ ] ( ع اِ ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح ذال معجمه و سکون واو قسمی ازاقسام بحران است. و شرح و معنی آن در ضمن معنی بحران گذشت. || و نیز همین صورت به معنی دزدان و صعالیک آمده است ، چنانکه ذؤبان. ذؤب الشعراء.
ذوبان . (ع اِ) باقی پشم یا موی بر گردن شتر یا اسپ . ذئبان . ذیبان .
فرهنگ عمید
۱. گداختن، گداخته شدن.
۲. سخت شدن گرمی آفتاب.
۲. سخت شدن گرمی آفتاب.
= ذئب
ذئب#NAME?
پیشنهاد کاربران
گداخته شدن
گداختن
کلمات دیگر: