( مصدر ) شادی کردن خوشحالی نمودن فریبیدن .
طرب کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طرب کردن. [ طَ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شادی کردن. خوشدلی کردن. فیریدن : اگر داری طرب کن و اگر نداری طلب کن. ( خواجه عبداﷲ انصاری ).
با دوست به خرگاه طرب کردن عشاق
خوشتر بود اکنون و طرب کردن گلزار.
با دوست به خرگاه طرب کردن عشاق
خوشتر بود اکنون و طرب کردن گلزار.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: