homesick
غربت زده
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه از شهر و موطن خود دور مانده غربت زده .
لغت نامه دهخدا
غربت زده. [ غ ُب َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه از شهر و وطن خود دور و مهجور باشد. غربت دیده. ( آنندراج ) :
رنگ و بو پرده بینائی بلبل شده است
یک نفس شبنم غربت زده مهمان گل است.
غربت زده مهربان باشد. ( امثال و حکم دهخدا ذیل غربت ).
رنگ و بو پرده بینائی بلبل شده است
یک نفس شبنم غربت زده مهمان گل است.
صائب ( از آنندراج ).
- امثال :غربت زده مهربان باشد. ( امثال و حکم دهخدا ذیل غربت ).
کلمات دیگر: