کلمه جو
صفحه اصلی

فذ

فرهنگ فارسی

سخت طرد کردن کسی را . سخت راندن .

لغت نامه دهخدا

فذ. [ ف َذذ ] ( ع ص ) تنها و یگانه. ج ، اَفْذاذ، فذود. ( منتهی الارب ). فرد، یقال : ذهبا فذین.( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) اول تیر قمار، و هی عشرة اولها الفذ ثم التوأم ثم الرقیب ثم الحلس ثم النافس ثم المسبل و ثم المعلی و ثلثه لا انصباءلها و هی السفیح و المنیح و الوغد. ( از منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). اول تیر از هفت تیر قمار. ( آنندراج ). || ( ص ) تمر یا خرمای متفرق. ( از اقرب الموارد ): تمر فذ؛ خرمای پراکنده. ( منتهی الارب ).

فذ. [ ف َذذ ] ( ع مص ) سخت طرد کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). سخت راندن. || دور کردن. ( منتهی الارب ). و این معنی در اقرب الموارد چنین آمده است : فذ کسی ؛ دور بودن وی یا نشنیدن او.

فذ. [ ف َذذ ] (ع ص ) تنها و یگانه . ج ، اَفْذاذ، فذود. (منتهی الارب ). فرد، یقال : ذهبا فذین .(از اقرب الموارد). || (اِ) اول تیر قمار، و هی عشرة اولها الفذ ثم التوأم ثم الرقیب ثم الحلس ثم النافس ثم المسبل و ثم المعلی و ثلثه لا انصباءلها و هی السفیح و المنیح و الوغد. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). اول تیر از هفت تیر قمار. (آنندراج ). || (ص ) تمر یا خرمای متفرق . (از اقرب الموارد): تمر فذ؛ خرمای پراکنده . (منتهی الارب ).


فذ. [ ف َذذ ] (ع مص ) سخت طرد کردن کسی را. (از اقرب الموارد). سخت راندن . || دور کردن . (منتهی الارب ). و این معنی در اقرب الموارد چنین آمده است : فذ کسی ؛ دور بودن وی یا نشنیدن او.



کلمات دیگر: