کلمه جو
صفحه اصلی

فرا کرده

فرهنگ فارسی

فرار کرده ٠ بسته ( در و مانند آن ) ٠

لغت نامه دهخدا

فراکرده. [ ف َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) فرازکرده. بسته : اعور گفت : مرا بدان می آوری که چشم فراکرده باز کنم و در بسته گشایم ؟ ( تذکرةالاولیاء عطار ). رجوع به فراز و فراز کردن شود.


کلمات دیگر: