کلمه جو
صفحه اصلی

میع

فرهنگ فارسی

روان شدن چیزی بر روی زمین و بارامی پهن گردیدن

لغت نامه دهخدا

میع. [ م َ ] ( ع مص ) روان شدن چیزی بر روی زمین و به آرامی پهن گردیدن. ( ناظم الاطباء ). روان و تنک گردیدن چیزی بر زمین چون روغن و مسکه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). لوئه رفتن. || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سیلان. جریان. ( یادداشت مؤلف ). روان شدن آب و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گداخته شدن روغن. ( ناظم الاطباء ). گداختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آب شدن. ذوب شدن. مذاب گشتن. ( یادداشت مؤلف ). گداخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || رفتن اسب و روان شدن و شادمان رفتن آن. ( ناظم الاطباء ). رفتن اسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).


کلمات دیگر: