ذمائم. [ ذَ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ذمیمة : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. ( گلستان ). به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاق به محامد مبدل گشت. ( گلستان ).
فرهنگ عمید
=ذمیمه
ذمیمه#NAME?
پیشنهاد کاربران
زشتی ها، قبایح، ناستوده ها، پلیدی ها
درباره این کلمه ۲ نوع مشابه داریم: ۱ - ذمایم = صفت های زشت و ناپسند ۲ - ضمایم = پیوست ها یاداشت ها
با توجه به جمله اگر بجث اخلاقیات بود از نوع۱. . . در غیر اینصورت نوع۲ است