کلمه جو
صفحه اصلی

خزی

فارسی به انگلیسی

fur, furry

عربی به فارسی

رسوايي , خفت , تنگ , فضاحت , سيه رويي , خفت اوردن بر , بي ابرويي , شرم , خجلت , شرمساري , ازرم , ننگ , عار , شرمنده کردن , خجالت دادن , ننگين کردن


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خوار شدن . ۲ - رسوا شدن . ۳ - ( اسم ) خواری . ۴ - رسوایی .
رسوا

فرهنگ معین

(خِ ) [ ع . ] (مص ل ) ۱ - خوار شدن ، پست شدن . ۲ - خواری ، رسوایی .

لغت نامه دهخدا

خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع اِمص ) خواری . (از منتهی الارب ). || رسوائی . (منتهی الارب ) : ملک قدیم و دودمان کریم آل سامان بر باد داد و بدنامی اندوخت که تا ابد عار آن کار و خزی آن حرکت بر روی روزگار باقی خواهد بود. (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).


خزی. [ خ َزْی ْ ] ( ع مص ) غلبه کردن بر کسی در خواری. یقال : خازانی فلان مخازاة فخزیته. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خزی. [ خ ِزْی ْ ] ( ع مص ) در بلا و شهرت افتاده و ذلیل و خوار گردیدن. ( از منتهی الارب ). خوار شدن. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خَزی ̍ رجوع به خَزی ̍ شود. || رسوا شدن. خَزی ̍. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). ( از اقرب الموارد ). || شرم داشتن. ( منتهی الارب ). ( از اقرب الموارد ).

خزی. [ خ َ زا ] ( ع مص ) خوار گردیدن ، خِزی. ( منتهی الارب ). || رسوا شدن. ( ازمنتهی الارب ) ( از تاج العروس ). ( از اقرب الموارد ).

خزی. [ خ ِزْی ْ ] ( ع اِمص ) خواری. ( از منتهی الارب ). || رسوائی. ( منتهی الارب ) : ملک قدیم و دودمان کریم آل سامان بر باد داد و بدنامی اندوخت که تا ابد عار آن کار و خزی آن حرکت بر روی روزگار باقی خواهد بود. ( از ترجمه تاریخ یمینی ).

خزی. [ خ َزْی ْ ] ( ع ص ) رسوا. ( از غیاث اللغات ) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم.
ناصرخسرو.

خزی . [ خ َ زا ] (ع مص ) خوار گردیدن ، خِزی . (منتهی الارب ). || رسوا شدن . (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). (از اقرب الموارد).


خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع ص ) رسوا. (از غیاث اللغات ) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .

ناصرخسرو.



خزی . [ خ َزْی ْ ] (ع مص ) غلبه کردن بر کسی در خواری . یقال : خازانی فلان مخازاة فخزیته . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).


خزی . [ خ ِزْی ْ ] (ع مص ) در بلا و شهرت افتاده و ذلیل و خوار گردیدن . (از منتهی الارب ). خوار شدن . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَزی ̍ رجوع به خَزی ̍ شود. || رسوا شدن . خَزی ̍. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). (از اقرب الموارد). || شرم داشتن . (منتهی الارب ). (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

خوار، پست، رسوا.
۱. خوار شدن، پست شدن.
۲. رسوا شدن.
۳. خواری.
۴. رسوایی.

خوار؛ پست؛ رسوا.


۱. خوار شدن؛ پست شدن.
۲. رسوا شدن.
۳. خواری.
۴. رسوایی.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی خِزْیٌ: خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد
معنی لَا تُخْزِنَا: خوار و رسوایمان نکن(خزی : هر پستی که انسان از آن شرم داشته باشد)
معنی نَخْزَیٰ: که خوار و رسوا شویم (از خزی به معنی :خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد )
معنی یُخْزِیَ: که خوار کند - که زبون و رسوا کند (خزی: خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد)
معنی یُخْزِیهِ: او را خوار می کند - او را زبون و رسوا می کند (خزی: خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد)
معنی یُخْزِیهِمْ: آنان را خوار می کند - آنان را زبون و رسوا می کند (خزی: خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد)
معنی یُخْزِهِمْ: تا آنان را خوار کند -تا آنان را زبون و رسوا کند (خزی: خواری و هر پستی دیگری است که آدمی از آن شرم داشته باشد.جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای شرط قبل از خود می باشد)
ریشه کلمه:
خزی (۲۶ بار)

«خِزْی» در لغت به معنای شکستی است که به انسان وارد می شود، خواه به وسیله خودش باشد یا دیگری و هر گونه رسوایی و ذلت فوق العاده ای و فضاحت را شامل می شود; زیرا در اصل به معنای دور ساختن است و سپس به معنای «شرمندگی» آمده است (گویی لوط می خواهد بگوید: مرا در برابر این میهمان ها شرمنده و از آنها دور نسازید).
خواری. اصل آن ذلّتی است که شرمساری می‏آورد (اقرب) برای آنهاست در دنیا خواری مخصوص و در آخرت عذابی بزرگ. و نیز همان است که گاهی به لفظ هون آمده است مثل آیا با خواری و زبونی آن دختر را نگاه دارد یا در خاک مدفونش کند و مثل هر که خدا خوارش کند محترم دارنده‏ای نخواهد داشت . خزی گاهی به معنی شرم آمده و مصدر آن خزایة (به کسر اوّل) است چنانکه در اقرب و مفردات تصریح کرده، در نهج البلاغه خطبه 104 آمده: «وَاحْشُرْنا فی زُمْرَتِهِ غَیْرَ خَزایا وَ لا نادِمین» خزایا جمع خزیان به معنی شرمنده و خجل است یعنی: ما را در زمره آن حضرت در حالیکه شرمنده و پشیمان نیستیم محشور فرما. ولی در قرآن مجید پیوسته به معنی خواری به کار رفته است و فقط در آیه مرا درباره میهمانم شرمنده و خجل نکنید آیا در میان شما مرد کاملی نیست؟ و نیز در آیه و در آیه شاید مراد از خزی عذاب و یا زبونی باشد که ناشی از عذاب است. افعال این مادّه در قرآن از ثلاثی مجرّد و باب افعال هر در به کار رفته است مثل و مثل و نیز اسم تفضیل و اسم فاعل آمده است نحو و نحو . و اینکه خزی را فضیحت و عذاب و عار و غیره گفته‏اند همه آنها اسباب خزی و زبونی‏اند.

پیشنهاد کاربران

مایه آبرو ریزی


کلمات دیگر: