دراز نفس
فارسی به انگلیسی
long-winded, prolix
مترادف و متضاد
پرگو، دراز نفس
فرهنگ معین
( ~. نَ فَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) (کن . ) پرگوی ، پرحرف .
لغت نامه دهخدا
درازنفس. [ دِ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ) آنکه نفسی دراز دارد. || کنایه از پرگوی و پرحرف. ( برهان ). بسیار حرف زن. ( لغت محلی شوشتر خطی ). پرگو. بسیارسخن. روده دراز. پرروده. پرچانه. وراج. مکثار.
کلمات دیگر: