کلمه جو
صفحه اصلی

داغ دیدن

فارسی به انگلیسی

to be bereaved (of a relative)

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مرگ عزیزی را دیدن از فوت خویشاوندی غصه دار شدن .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) مصیبت دیدن ، سوگوار شدن .

لغت نامه دهخدا

داغ دیدن. [ دَ ] ( مص مرکب )مردن کسان و خویشان خاصه فرزند. مرگ فرزند یا دیگر اقربا دیدن. مردن عزیزی چون فرزند یا برادر و امثال آن. مصاب شدن بمرگ فرزندی یا خویشی. داغ فرزند دیدن.بمصیبت مرگ فرزند دچار شدن. مصاب بمرگ فرزند شدن.

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> داغ دیدن
دچار اندوه مرگ عزیزی شدن
مثال:
الهی داغ نینی، جوون !


کلمات دیگر: