کلمه جو
صفحه اصلی

رضوی

فارسی به انگلیسی

descended from imam reza, descended from imam-reza

descended from Imam-Reza


فرهنگ فارسی

سادات رضوی
( صفت ) مرد خشنود جمع ارضیائ .
میرزا محمد باقر بن ابراهیم یا محمد ابراهیم بن محمد باقر بن محمد علی حسینی رضوی قمی الاصل همدانی المسکن و الوالده از بزرگان اوایل قرن سیزدهم بود و شعر نیکو می گفت

فرهنگ معین

(رَ یا رِ ضَ ) [ ع . ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به امام رضا(ع ). ۲ - (اِمر. ) یکی از گوشه های شور (موسیقی ).

لغت نامه دهخدا

رضوی. [ رَ / رِ ض َ وی ی / وی ] ( از ع ، ص نسبی ) منسوب به رَضْوی ̍ که کوهیست به مدینه. ( منتهی الارب ). || منسوب به رَضی ، مانند صفی و صفوی. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 ). || در عرف فارسی زبانان منسوب به رضا را گویند اگرچه صحیح آن به کسر «ر» است. ( از یادداشت مؤلف ). در نسبت به رضا نیز مانند ربوی به کسر «ر» است ولی اغلب به فتح تلفظ کنند. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 ). || منسوب به حضرت رضا امام هشتم شیعیان. ( یادداشت مؤلف ). منسوب است به رضا که لقب حضرت علی بن موسی است. ( از انساب سمعانی ).
- آستان ( آستانه ) رضوی ، آستان قدس رضوی ؛ مراد از بارگاه و حرم و املاک حضرت رضا علیه السلام. ( یادداشت مؤلف ).
- سید رضوی ؛ سیدی که از اولاد امام رضا باشد. ( یادداشت مؤلف ).
- مشهدی رضوی ؛ مردم شهر مشهد. ( یادداشت مؤلف ).
|| یکی از گوشه های شور. ( فرهنگ فارسی معین ).

رضوی. [ رَض ْ وا ]( اِخ ) نام کوهیست به مدینه. ( منتهی الارب ). کوهی است و نسبت بدان رَضَوی است. ( از اقرب الموارد ). نام کوهی است به هفت فرسنگی مدینه نزدیک شهر ینبوع میان مدینه و ینبوع ، کیسانیه معتقدند که محمدبن حنفیه ( پسر حضرت علی بن ابی طالب ) در آن کوه زنده است و ظهور خواهد کرد. ابن جریر در تاریخ کبیر خود در سال 144 هَ. ق. گوید: رضوی جبل جهینه باشد و آن از عمل ینبع [ ینبوع ] است و بین آن دو یک روز راه باشد و رضوی هفت مرحله از مدینه دور باشد در طرف راست مدینه و طرف چپ بیابان برای آن کس که بخواهد به مکه برود، و از رضوی سنگ مسن به دیگر شهرها برند و این را ابن حوقل در کتاب مسالک و ممالک آورده است. ( یادداشت مؤلف ). کوهی است بین مکه و مدینه نزدیکی ینبع در مسافت یکروزه راه و از اینجا تا دریا دو شب راه است و وادی الصفراء در مشرق آن واقع شده در مسافت یکروزه راه ، در این مکان آب فراوان است و درختان بسیاری در شعاب آن دیده می شود. به اعتقاد کیسانیه محمدبن حنفیه زنده است و دراینجا اقامت گزیده است و روزیش می رسد. سنگ فسان در این کوه یافت شود از اینجا به بدر و از آنجا به شهرهای دیگر حمل می کنند. ( از معجم البلدان ) :
خرد چو دید در اجرای چار ارکانش
حقیر یافت به نسبت هزار رضوی را.
رفیعالدین لنبانی.
رضادهم به حوادث که بی مشقت و رنج
ز جای بر نتوان داشت قدس و رضوی را.

رضوی . [ رَ / رِ ض َ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به رَضْوی ̍ که کوهیست به مدینه . (منتهی الارب ). || منسوب به رَضی ّ، مانند صفی و صفوی . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5). || در عرف فارسی زبانان منسوب به رضا را گویند اگرچه صحیح آن به کسر «ر» است . (از یادداشت مؤلف ). در نسبت به رضا نیز مانند ربوی به کسر «ر» است ولی اغلب به فتح تلفظ کنند. (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 5). || منسوب به حضرت رضا امام هشتم شیعیان . (یادداشت مؤلف ). منسوب است به رضا که لقب حضرت علی بن موسی است . (از انساب سمعانی ).
- آستان (آستانه ٔ) رضوی ، آستان قدس رضوی ؛ مراد از بارگاه و حرم و املاک حضرت رضا علیه السلام . (یادداشت مؤلف ).
- سید رضوی ؛ سیدی که از اولاد امام رضا باشد. (یادداشت مؤلف ).
- مشهدی رضوی ؛ مردم شهر مشهد. (یادداشت مؤلف ).
|| یکی از گوشه های شور. (فرهنگ فارسی معین ).


رضوی . [ رَ ض َ ] (اِخ ) میرزا محمدباقربن ابراهیم یا محمدابراهیم بن محمدباقربن محمدعلی حسینی رضوی قمی الاصل همدانی المسکن و الولادة. از بزرگان اوایل قرن سیزدهم هجری بود و شعر نیکو می گفت و رساله ای در معاد جسمانی و شرح اصول کافی از تألیفات اوست . وی در 18 صفر 1218 هَ . ق . در همدان درگذشت و جنازه اش را در قم به خاک سپردند. ظاهراً برادرزاده ٔ سید صدر قمی شارح وافیه است . (از ریحانة الادب ج 2).


رضوی . [ رَض ْ وا ](اِخ ) نام کوهیست به مدینه . (منتهی الارب ). کوهی است و نسبت بدان رَضَوی ّ است . (از اقرب الموارد). نام کوهی است به هفت فرسنگی مدینه نزدیک شهر ینبوع میان مدینه و ینبوع ، کیسانیه معتقدند که محمدبن حنفیه (پسر حضرت علی بن ابی طالب ) در آن کوه زنده است و ظهور خواهد کرد. ابن جریر در تاریخ کبیر خود در سال 144 هَ . ق . گوید: رضوی جبل جهینه باشد و آن از عمل ینبع [ ینبوع ] است و بین آن دو یک روز راه باشد و رضوی هفت مرحله از مدینه دور باشد در طرف راست مدینه و طرف چپ بیابان برای آن کس که بخواهد به مکه برود، و از رضوی سنگ مسن به دیگر شهرها برند و این را ابن حوقل در کتاب مسالک و ممالک آورده است . (یادداشت مؤلف ). کوهی است بین مکه و مدینه نزدیکی ینبع در مسافت یکروزه راه و از اینجا تا دریا دو شب راه است و وادی الصفراء در مشرق آن واقع شده در مسافت یکروزه راه ، در این مکان آب فراوان است و درختان بسیاری در شعاب آن دیده می شود. به اعتقاد کیسانیه محمدبن حنفیه زنده است و دراینجا اقامت گزیده است و روزیش می رسد. سنگ فسان در این کوه یافت شود از اینجا به بدر و از آنجا به شهرهای دیگر حمل می کنند. (از معجم البلدان ) :
خرد چو دید در اجرای چار ارکانش
حقیر یافت به نسبت هزار رضوی را.

رفیعالدین لنبانی .


رضادهم به حوادث که بی مشقت و رنج
ز جای بر نتوان داشت قدس و رضوی را.

ظهیر فاریابی .


درِ تو درگه افلاک را ز کار انداخت
چو کعبه و حرمش قدس را و رضوی را.

سلمان ساوجی .



فرهنگ عمید

۱. مربوط به امام رضا: آستان رضوی.
۲. از نسل امام رضا: سادات رضوی.
۳. (اسم ) (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه شور.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رضوی (ابهام زدایی). رضوی ممکن است در معانی ذیل یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • کوه رضوی، بنا به قولی، محل زندگی امام مهدی (علیه السّلام) در دوران غیبت• سید حسن رضوی قمی ، فرزند سیدعزیزالله، عالم، فقیه و ادیب امامی است که در سال ۱۲۸۳ ق• سید محمدباقر رضوی کشمیری، فرزند عالم جلیل سیدابوالحسن و از احفاد سیدحسین قمی صاحب مزار معروف در کشمیر• سید مرتضی رضوی کشمیری، فرزند سید مهدی شاه، فرزند سید محمد، از علما و عرفای بزرگ شیعه
...


کلمات دیگر: