کلمه جو
صفحه اصلی

اتش افروزنه

فرهنگ فارسی

( آتش افروزنه ) ( اسم ) ۱- کسی که آتش را روشن کند. ۲ - کسی که در جشنها (مخصوصا جشن آخر سال و نوروز ) خود را آرایش کند و آتش روشن سازد و شعل. آنرا در دهان خود فرو برد و بیرون آرد و بدین وسیله از مردم پول گیرد . ۳ - فتنه انگیز . ۴ - هر ماد. قابل اشتغال که از آن آتش روشن کنند آتشگیره آتش افروز .
خرده ها از خار و خاشاک که بدان آتش افروزند

لغت نامه دهخدا

( آتش افروزنه ) آتش افروزنه. [ ت َ اَ زَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خرده ها از خار و خاشاک که بدان آتش افروزند. فروزینه. آتش افروز. آتش افروزه. آتش افروزینه. آتش گیره. وَقود. گیره. || چخماق. ( برهان ).


کلمات دیگر: