سروی، مثل سرو، سدری
سدری
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
یحی بن عبدالملک بن احمد بن شعیب سدری مکنی بابو زکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب شیخ صالحی است .
لغت نامه دهخدا
سدری. [ س ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به سدر که فروشنده آن است. ( از لباب الانساب ).
سدری. [ س ِ ] ( اِخ ) یحیی بن عبدالملک بن احمدبن شعیب سدری مکنی به ابوزکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب. شیخ صالحی است از اصحاب شیخ عمادالدین که بسال 476هَ. ق. بحلب متولد شده و ببغداد نشو و نما یافته از اباالحسین بن الطیوری و اباعلی التککی و غیره استماع حدیث کرده و سمعانی از او. ( لباب الانساب ص 536 ).
سدری. [ س ِ ] ( اِخ ) یحیی بن عبدالملک بن احمدبن شعیب سدری مکنی به ابوزکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب. شیخ صالحی است از اصحاب شیخ عمادالدین که بسال 476هَ. ق. بحلب متولد شده و ببغداد نشو و نما یافته از اباالحسین بن الطیوری و اباعلی التککی و غیره استماع حدیث کرده و سمعانی از او. ( لباب الانساب ص 536 ).
سدری . [ س ِ ] (اِخ ) یحیی بن عبدالملک بن احمدبن شعیب سدری مکنی به ابوزکریا یحیی بن عبدالملک بن احمد شعیب . شیخ صالحی است از اصحاب شیخ عمادالدین که بسال 476هَ . ق . بحلب متولد شده و ببغداد نشو و نما یافته از اباالحسین بن الطیوری و اباعلی التککی و غیره استماع حدیث کرده و سمعانی از او. (لباب الانساب ص 536).
سدری . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به سدر که فروشنده ٔ آن است . (از لباب الانساب ).
کلمات دیگر: