کلمه جو
صفحه اصلی

زیبا شدن

فارسی به انگلیسی

beautify

مترادف و متضاد

titivate (فعل)
اراستن، زیبا کردن، زیبا شدن

فرهنگ فارسی

نیکو و خوب شدن

لغت نامه دهخدا

زیبا شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نیکو و خوب شدن :
زیبا به دین شودت جهان زیرا
زیبا به پر تیز شود شاهین.
ناصرخسرو.
زیبا به دین شده ست ترا دنیا
آن را بجو اگرت بباید این.
ناصرخسرو.
|| جمیل و آراسته شدن :
زندان تو آمد بسزا این تن و زندان
زیبا نشود گرچه بپوشند به دیبا.
ناصرخسرو.
زیبا به علم شو که نه زیبایست
آنکس که او به دیبا زیبا شد.
ناصرخسرو.


کلمات دیگر: