to leave behind, to outpace, to outstrip
عقب گذاشتن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
قبول کردن، قبول شدن، تصویب کردن، رخ دادن، گذراندن، اجتناب کردن، رد کردن، سپری شدن، گذشتن، رد شدن، سرامدن، عبور کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن
سبقت جستن، سبقت گرفتن، عقب گذاشتن
پیش افتادن، عقب گذاشتن، پیشی جستن، در دویدن جلو افتادن، پیشی جستنبر
عقب گذاشتن
عقب گذاشتن، سبقت گرفتن بر، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
عقب گذاشتن، پیش افتادن از، پیشی جستن از
کلمات دیگر: