کلمه جو
صفحه اصلی

کشور مستقل

فارسی به انگلیسی

free

دانشنامه عمومی

کشور مستقل، کشوری می باشد که در یک سرزمین مشخص دارای حاکمیت داخلی و خارجی، جمعیت پایدار، دولت و همچنین مستقل از دیگر کشورها و قدرت ها باشد و بتواند با دیگر کشورها رابطه برقرار کند. دولت کشور مستقل صاحب عنوان قانونی برای دارای های آن کشور است. به طور معمول این کشور به عنوان کشوری شناخته می شود که به هیچ کشوری وابسته نیست، با تحت کنترل هیچ قدرتی با کشوری قرار ندارد. البته به صورت انتزاعی، کشور مستقل می تواند بدون به رسمیت شناخته شدن توسط دیگر کشورهای مستقل اعلام وجود کند ولی هنگام بستن قراردادها یا برقراری رابطه با دیگر کشورهای مستقل ممکن است، دچار مشکل شود.
ملت نشان گر مردمی است که دارای فرهنگ، مبدأ و تاریخ مشترک می باشند. با این حال، صفت ملی و بین المللی به صورت مکرر برای اشاره به مسائل مربوط به کشورهای مستقل، برای نمونهسرمایه ملی، قانون بین المللی استفاده می شود.
دولت اشاره به مجموعه از نهادها می باشد که حاکمیت بر یک سرزمین و ساکنان آن را بر عهده دارند.
در اواخر قرن نوزدهم، تمامی ساکنان زمین در قسمت هایی مختلف با مرزهای مشخص که توسط کشورهای گوناگون تعیین شده بود پخش شده بودند. پیش از آن مناطقی از زمین یا خالی از سکنه بودند یا صاحبی نداشتند یا اینکه افراد کوچ نشین در آنجا ساکن بودند و خوب این افراد توانایی تشکیل یک کشور را نداشتند. با این حال، هنوز هم نقاطی زیادی از زمین قابل سکونت توسط انسان نیستند، برای نمونه جنگل های آمازن که در بیشتر مناطق آن کسی زندگی نمی کند یا اینکه در آن بومیان یا افرادی که هنوز با محیط خارج رابطه ای نداشتند زندگی می کنند. هم چنین کشورهایی هستند که هنوز کنترل دفاکتو (بالفعل) بر سرزمین خود را ندارند. نمونه آن سومالی می باشد.
در حال حاضر جامعهٔ جهانی از بیش از ۲۰۰ کشور مستقل، که بیشتر آن ها عضو سازمان ملل متحد می باشند، تشکیل شده است. این کشورهای طبق نظریه های روابط بین الملل، سیستمی را ایجاد می کنند که در آن تصمیمات یک کشور با در نظر گرفتن وضعیت دیگر کشورها اتخاذ می شود. از این رو، کشورهایی که در یک سیستم بین المللی جای می گیرند، با بحران های داخلی و خارجی روبه رو می شوند. در دهه های اخیر تصوری در مورد جامعهٔ جهانی ایجاد شده است و بازمی گردد به کشورهای که قوانین، پروسه یا سازمان هایی را برای پیش بردن روابط خود ایجاد کرده اند. بدین ترتیب پایه های اصلی برای قوانین بین المللی، دیپلوماسی، رژیم های رسمی و سازمان های وابسته به آن ها به وجود آمد.
حاکمیت (به انگلیسی Sovereignty) کلمه ای بوده است که از آن بسیار سوءاستفاده شده است. تا قرن ۱۹، مفهوم نژادپرستانهٔ استاندارد تمدن برای تقسیم انسان ها به دو گروه متمدن و فاقد تمدن و جامعهٔ هدفمند استفاده می شد. در آن زمان، حاکمیت مستقل یا وجود نداشت یا اینکه در مکانی پایین تر نسبت با مردم و کشورهای متمدن قرار داشت. لاسا اوپن هایم گفت: «مفهوم معنایی بحث برانگیزتر از حاکمیت تاکنون وجود نداشته است؛ و این امر مسلم است، که این مفهوم از زمان ورود به دانش سیاست تاکنون در همه جا با دید یکسان مورد پذیرش قرار نمی گیرد.» از نظر اووت قاضی دیوان عالی استرالیا «حاکمیت نه یک سؤال در مورد یک پدیده است، نه یک سؤال قانونی، در واقع سؤالی است که اصلاً مطرح نمی شود.»


کلمات دیگر: