کلمه جو
صفحه اصلی

مهر پذیر

فرهنگ فارسی

نقش گرفته . نفش پذیرفته

لغت نامه دهخدا

مهرپذیر. [ م ُ پ َ ] ( نف مرکب ) نقش گرفته. نقش پذیرفته :
در شب تیره آن سراج منیر
شد ز نقش مراد مهرپذیر.
نظامی ( هفت پیکر ص 11 ).
|| نقش و نشان گیرنده.

پیشنهاد کاربران

از نقش مراد مهر پذیر شدن : مهر از نقش مراد پذیرفتن، مهر طرح و آرزو و خواهش را قبول کردن، تقاضا و خواهش جبرئیل را پذیرفتن
در شب تیره آن سراج منیر
شد ز نقش مراد مُهر پذیر
در آن شب تیره محمد ص خواهش جبرئیل را پذیرفت . ایهاما محمد ص در آن شب به آرزو ومراد خود رسید
هفت پیکر نظامی ، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص ۳۸۶


کلمات دیگر: