کلمه جو
صفحه اصلی

مزدکیه

لغت نامه دهخدا

مزدکیه. [ م َ دَ کی ی َ ] ( اِخ ) مزدکیان. پیروان مزدک.

دانشنامه عمومی

مزدکیه، یک جنبش مذهبی گنوستیک با مفاهیم قوی اجتماعی بود که در دوران حکومت قباد (۴۸۸–۵۳۱ میلادی)، خیزش هایی انقلابی در ایران به وجود آورد که ماهیتی سوسیالیستی داشتند؛ ولی در پایان حکومت قباد، عمدتاً در نتیجهٔ کوشش ها و اقدامات انوشیروان (همان انوشیروان عادل)، پسر و جانشین قباد، به طرزی وحشیانه، سرکوب شدند. این جنبش پوپولیستی و مساوات خواهانه، در حادترین شکل خود، منادی توزیع منصفانهٔ ثروت، و شکستن یا کاستن موانعی بود که برای تمرکز مالکیت و زنان در دستان طبقاتِ دارای امتیاز، ایجاد شده بودند.
مزدک
صعود سوسیالیسم و کمونیسم در اروپا علاقهٔ ویژه ای به تاریخ این جنبش برانگیخت و مزدکیان در صد سال اخیر مورد توجه قابل توجهی بوده اند. اولین تلاش مهم برای مطالعه سازمان یافتهٔ این فرقه را ت. نولدکه انجام داد که منابع یونانی، سریانی، عربی و فارسی را گردآورد و واقعیات اساسی در خصوص تاریخ این جنبش را بیان کرد. مطالعهٔ او مبنایی برای همهٔ پژوهش های بعدی بوده است؛ او بر ذات مذهبی جنبش تأکید کرد و قباد را شاهی مصمم و سیاستمداری توانا تصویر کرد که به مزدکیه گرایش داشت؛ ولی نه به عنوان آیین بلکه، با هدف مهار کردن قدرت اشراف و روحانیون.
گفته می شود جنبش مزدکی را زرادشت (یا زردشت) فرزند خرگان، موبد یا موبد موبدان فسا در فارس بنیاد نهاد که پیروانش زرادشتکان خوانده می شدند، کریستین سن این زرادشت را با یک مانوی به نام بوندس یکی می داند که به گفتهٔ مالالاس در عهد دیوکلتیان به روم آمد و آموزه هایی مغایر با اکثریت مانویان داشت و به ایران رفت تا آموزه اش را بگستراند. فرقه او «دریست دینان» (τῶν Δαρισθενῶν) یعنی دارندگان دین درست خوانده می شد و مالالاس می گوید که خود قباد درست دین (ὁ Δαράσθενος برای ὁ Δαρίσθενος) بود. کریستین سن بوندس را لقبی افتخاری برای زرادشت (از فارسی میانه bwyndk) به معنای بسیار محترم می داند و مزدکیه را یک فرقه مانوی اصلاحی در نظر می گیرد. به هر حال، کالیما، زرادشت و بوندس را افرادی متفاوت می داند و یارشاطر زرادشت را در قرن پنجم میلادی قرار می دهد. بنا بر آریگونی، بوندس شکل اشتباه بودس و نتیجتاً نوعی بازشخصیت بخشی ساختگی به بودا است. یارشاطر معتقد است تأسیس جنبش زرادشت شاید همزمان با پایان هزارهٔ زرتشت بوده باشد که برخی مخاسبات آن را در پایان قرن چهارم یا شروع قرن پنجم میلادی می داند. شاید هم آموزه ای باشد که ادورباد مارسپندان با آن می جنگیده، کسی که در عهد شاپور دوم که در معرض آزمون گذر از آتش قرار گرفت. به نظر می رسد منشأ این جنبش بیشتر زرتشتی بوده باشد تا مانوی، گرچه ویژگی های گنوستیکی به خود گرفته که بدان پیوستگی به مانویت می دهد. شاید به عنوان تلاشی برای مردمی کردن مزداییسم و گستراندن آن به عنوان شکلی غیر نخبه گرایانه که بتواند موانع طبقاتی را برطرف کرده و عموم مردم را جذب کند شروع شده باشد. در متن اوستای موجود، حمایت از سهیم شدن مساوی ثروت، زنان، و خرد وجود دارد، مثلاً در وندیداد چهار. ۴۴ «اگر همدینان (همودینا)، برادران و دوستان پول، همسر (زن)، یا خرد بخواهند به آنی که پول می خواهد باید پول داده شود، به آنی که زن می خواهد باید زن داده شود تا ازدواج کند، به آنی که خرد می خواهد باید کلام مقدس آموزش داده شود.» ابن ندیم خرمیهٔ اولیه (مزدکیان) را فرقه ای زرتشتی که مزدکی قدیمی بنا نهاده توصیف می کند، که پیروانش را امر کرد از لذایذ زندگی لذت ببرند، خواسته شان برای خوردن و آشامیدن را با روح برابری ارضا کنند، از سیطره بر یکدگر خودداری کنند، در زنان و خانواده سهیم شوند، سعی کنند کردار نیک کنند، از خونریزی و آسیب رساندن به دیگران خودداری کنند و مهمان نواز باشند.
در دورهٔ قباد، جنبش زرادشت به رهبری مزدک، که ابن ندیم او را مزدک جوانتر می خواند احیا شد. بنا بر طبری، او اهل مضربه در نزدیکی کوت العماره امروزی بود، گرچه وزندوک آن را در خوزستان می داند. استخر و تبریز هم به عنوان زادگاه مزدک ارائه شده اند. گفته می شود موبد بوده و کریستن سن او را با ایندرازار روحانوی مانوی یکی می داند، کسی که مالالاس می گوید توسط شاه ایران در حدود ۵۲۷ کشته شده. ایندارازار (ایندازاروس در تئوفون) را نولدکه اندرزگر (پند دهنده) تفسیر کرده؛ کلیما بیان کرده نام درست آن را ویندارازار می داند و حدس زد اگر مزدک یک لقب بوده باشد این نام واقعی او بوده است.


کلمات دیگر: