کلمه جو
صفحه اصلی

تند تاز

فرهنگ فارسی

سریع السیر ٠ سخت دونده

لغت نامه دهخدا

تندتاز. [ ت ُ ] ( نف مرکب ) سریعالسیر. سخت دونده. تیزتک :
نشست از بر باره تندتاز
همی رفت و با او بسی رزمساز.
فردوسی.
همانگه پدید آمد از دشت باز
سپهبد برانگیخت آن تندتاز.
فردوسی.
|| خشمناک و غضبناک و پر از خشم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تند شود.


کلمات دیگر: