پذیرند. دین .
دین پذیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دین پذیر. [ پ َ ] ( نف مرکب ) پذیرنده دین :
همه دین پذیر و همه هوشیار
همه از در یاره و گوشوار.
سوی نامور خسرو دین پذیر.
کار ایشان سر بسر شوریده گیر.
همه دین پذیر و همه هوشیار
همه از در یاره و گوشوار.
دقیقی.
یکی نامه بنوشت خوب و هژیرسوی نامور خسرو دین پذیر.
دقیقی.
چون شوند آن قوم از من دین پذیرکار ایشان سر بسر شوریده گیر.
مولوی.
کلمات دیگر: