کلمه جو
صفحه اصلی

بی وقفه

فارسی به انگلیسی

always, away, ceaseless, consecutive, continuous, eternal, forthwith, nonstop, incessant, running, steady, straight, together, perpetual, rapid-fire, relentless, remorseless, straightway, unbroken, uninterrupted, unremitting, unremittingly


always, ceaseless, consecutiv, away, consecutive, continuous, eternal, forthwith, nonstop, incessant, running, steady, straight, together, perpetual, rapid-fire, relentless, remorseless, straightway, unbroken, uninterrupted, unremitting, unremittingly

مترادف و متضاد

uninterrupted (صفت)
متوالی، پیوسته، مسلسل، مداوم، مستمر، قطع نشده، بی وقفه، غیر منقلع

پیشنهاد کاربران

در گویش شهرستان بهاباد، یک کَلِّه به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است.
یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.

بدون توقف یا پشت سرهم


بدون توقف



بدون وقف کردن وقت

بدون درنگ . پیا پی . پشت سر هم .

بدون توقف ، بی درنگ

بدون توقف بی درنگ پشت سر هم،

پی هم

بی مکث، بی درنگ، بدون توقف

بی درنگ و بدونه توقف و پشت سرهم

مداوم، پشت سر هم - به دنبال هم

without cease

بی جا


پیاپی
پی در پی
همواره
هماره
مدام
مداوم

پشت سر هم

پیا پی

بدون توقف


پشت سر هم
بی درنگ
بدون تو قف

بیدرنگ

مکرر

یکسر

بی صبر

مداوم
پی در پی
همیشه
به دنبال هم
بلافاصله
فوری


بی درنگ
همواره پشت سر هم
مداوم
متوالی. . . . .

بی درنگ بدون توقف. پشت سر هم


کلمات دیگر: