کلمه جو
صفحه اصلی

دست به دامن یا دامان کسی شدن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> دست به دامن / دامان کسی شدن
به کسی متوسل شدن و از او یاری خواستن
مثال:
- با بالا رفتن سن به تدریج ترس بَرَش داشت، نماز و روزه و زیارت رو آورد و روزی نبود که دست به دامن امام ها و پیغمبر نشود.

پیشنهاد کاربران

به ریش کسی نگریستن ؛ کنایه از متوسل شدن بدو. توقع داشتن از وی :
با در و دشت ساز خاقانی
خانه و خوان ناسزا منگر
تا برون ریشه گیا بینی
ز اندرون ریش ده کیا منگر.
خاقانی.

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.


کلمات دیگر: